بحثی را كه میخواهیم در این جلسه مطرح نماییم اشاره به این موضوع دارد كه بشر با چه فكر و فرهنگی میتواند از قدرت عنان گسیخته حاكمان رهایی پیدا كند. اصولاً همه شما قبول دارید كه جامعه حاكم میخواهد و حاكم هم قدرت میخواهد، نه میشود جامعه را بی حاكم گذاشت و نه از ترس اینكه اگر حاكم قدرت پیدا كرد دیكتاتور میشود، میتوانیم بگوییم كه حاكم قدرت نداشته باشد، كه در این صورت در واقع جامعه را بیحاكم گذاشتهایم؛ پس قدرت، لازمه هر حاكمیّتی است و اجتماع هم حتماً نیاز به حاكمیّت دارد. مشكل جوامع از اول تاكنون قدرت عنان گسیخته حاكمان بوده است، یعنی ابتداء حاكمی بر سر كار میآمده است كه نسبت به مردم خیلی متواضع بوده، ولی وقتی پایههای قدرتش محكم میشده عنان گسیخته میگشته است. این بلایی است كه عموماً بر سر جوامع انسانی آمده، امّا راه نجات چیست؟ اگر در جواب بگوییم كه هیچوقت حاكمیّت نمیخواهیم، در این صورت همه عنان گسیخته میشوند و قانون جنگل حاكم میشود، یا ممكن است بگوییم هیچ راه درمانی وجود ندارد. یعنی حالا كه از داشتن حاكم گریزی نیست، و حاكم هم قدرت عنان گسیخته دارد، پس ما هم ذلیلانه محكوم به سرنوشت اضمحلال در مقابل قدرت های حاكم هستیم. ولی دین الهی راه دیگری را به ما معرفی میكند. كربلا كه متمّم و مكمّل دین است. برای این به وجود آمده است كه هر چیزی را در جای خود قرار دهد، كربلا به ما آموزش میدهد كه اگر مردم از مرزها و دیوارههای مرگ بگذرند، پوچی حاكمان، در عنان گسیختگیشان روشن میشود و لذا حاكمیّت برای ملتی كه از مرزهای ترس بگذرند، حاكمیّت عنان گسیخته نیست، ولی حاكمیّت هست و دیگر آن حاكمیّت، یك حاكمیّت دنیوی صِرف نیست، چون وقتی قدرتها و حكومتها از ارتباط با آسمان خالی شدند خودشان خدایی خواهند كرد و حسین(ع) آمد تا چنین فاجعهای را گوشزد كند و حاكمیّت بر بندگان خدا را در راستای هرچه بیشتر بندگی حاكمان، شكل دهد. عاشورا اعتراض به همة حكومتهایی است كه برخلاف برنامة الهی بر مردم حكومت میكنند و در سایة امن سكولاریسم ادامة حیات میدهند، در حالیكه حق حاكمیّت از آن خداست و حكومت از آن جهت كه یك نحوه تصرف در امور مردم است، حق الهی است جهت سعادت مردم. حكومت با سرنوشت مردم سروكار دارد و خداوند در این مورد بیتفاوت نبوده تا هر حاكمی فكر كند حق حكومت دارد.
این كه میگویند شیعه، حكومت نهایی زمین را به عهده میگیرد، شما از همین الان میتوانید تلألؤهایش را مشاهده كنید، چه ما باشیم و چه نباشیم تئوری آینده جهان تئوری حذف قدرت های عنان گسیخته است. هم اكنون به دموكراسی حاكم بر جهان نظری بیندازید، هنوز پانصدسال از عمر لیبرال دموكراسی نگذشتهاست ولی میبینید كه چگونه در مهد دموكراسی، یأس از دموكراسی خودِ جهان غرب را فرا گرفته است. امروزه دانشمندان غرب به دموكراسی، بیوفا و بیاعتماد شدهاند. میگویند دموكراسی را با تمام وجود ایجاد كردیم و تمام ساز و برگهای آن را در نظام اجتماعی مان محقق نمودیم و تمام عوامل اجرای دموكراسی را فراهم كردیم و مردم را به رأی دادن تشویق نمودیم، اما نتیجه عكس آن چیزی شد كه ما به دنبال آن بودیم.(91) حرفشان این است كه؛ ما گفتیم حالا كه شاهان عنان گسیخته، هوس خودشان را حاكم میكنند، ما رأی مردم را اصل میگیریم تا مقابل دیكتاتوری حاكمان بایستیم! اما امروز حرفشان چیست؟ میگویند ما امروز به اسم دموكراسی با هوسهای سرگردانی كه در اختیار اربابان تبلیغات و تراستهای رسانهای است روبهرو شدهایم! و راستی مگر دموكراسی امروز جهان غیر این است؟
بحث بر سر این نیست كه مردم حقوقی دارند و باید به آن حقوق وفادار بود، بلكه بحث این است كه آنچه در مهد دموكراسی واقع شد و حقوق بشر را مقابل حقوق الهی قرار دادند، نتیجه عكس داد چون قدرت سیاسی را نباید از اخلاق و شریعت تفكیك كرد. پس متوجّه باشید كه آینده جهان، آینده حفظ این دموكراسی برای زمینیان نیست. به طور كلی آیا این آرمان در دموكراسی بود كه اگر مردمِ عاقلِ فهمیده، رأی بدهند، رأی اینها بهترین نظر است؟ این طرح در مجموع و به ظاهر حرف قابل قبولی است، ولی از خودشان نپرسیدند نفس امّاره را چگونه در این طرح كنترل كردهاند و راستی اگر رأی مردمِ عاقلِ فهمیده مطرح است كه این همان اریستوكراسی اصلی است كه قبلاً بود ولی توسط اَشراف، خراب شد. قبلاً اساس حكومتها این بود كه میگفتند متفكران جامعه گرد هم جمع شوند و تكلیف جامعه را تعیین كنند، این روش خوبی بود ولی در نهایت چگونه شد؟ اشراف و سرمایهدارها جای متفكرین نشستند و اریستوكراسی یعنی اشرافی گری به وجود آمد، بعد گفتند حالا كه این طرح جواب نداد، پس تحت عنوان دموكراسی همه مردم برای تعیین نظام حكومتی و تصمیمات كشور رأی بدهند و میبینید كه نتیجه چه شد.
آری الهی بودن حكومت با مقولة نظارت مردم بر حكومت دینی و پاسخگو بودن حكومت و حق سؤال از حكومت دینی هیچ مغایرتی ندارد، اتفاقاً كربلا ثابت كرد حكومتی كه هیچ مشروعیّت الهی ندارد نمیتواند صادقانه خادم مردم باشد و ملزم به رعایت عدالت و حقوق مردم نیست. اساساً حق انتقاد به حاكمان، یك حق دینی است و نه یك حق سكولار، این همان امر به معروف و نهی از منكر است. ولی تئوری دموكراسی مدعی رعایت حقوق مردم هست ولی در عمل پیرو نفس امّاره میباشد. یكی از آقایان تحقیق كرده بود كه ریگان رئیس جمهور امریكا چهار میلیون دلار به فیلم بردار صحنه مناظره بین خود و رقیبش داد و در نتیجه بر رقیبش پیروز شد، به این صورت كه در فیلم به كمك نور و زاویه تصویر برداری، ریگانی كه چندین سال از رقیبش پیرتر و واخوردهتر بود، جوانتر و با نشاطتر نشان داده شد. امروز در دنیا مبنای رأی مردم همین طور است و شاید شما در كشور خودمان آن جایی كه ملاك های دینی ضعیف شود، نمونههایی از این نوع رأیدادنهای سرگردان را سراغ داشته باشید.
دموكراسی در تئوری به ظاهر بد نیست، اما در عمل وقتی انسان در تربیت دینی قرار نگیرد و نفس امّاره كنترل نشود، همین است كه میبینید، برای مردم اندیشه میسازند تا بر اساس نظر ارباب تبلیغات رأی بدهند، چون مردم در وَهْماند و از مرز ترس از مرگ نگذشتهاند؛ تأكید ما این است كه جامعه باید به جایی برسد كه از مرزهای ترس از مرگ بگذرد تا سرنوشتش به دست خودش باشد. نظام بشری حكومت میخواهد ولی اگر حكومت عنان گسیخته باشد، مردم پوچ و بی خود میشوند. مگر امروز مردم دنیا گرفتار «پوچی» نیستند؟ بشریّت از پوچی بدش میآید ولی حاكمیّت عنان گسیخته به گونهای است كه پوچی میآورد، اگر حاكمیّت هم نباشد، همه عنان گسیخته میشوند، بنابراین ما در آینده حاكمیّتی میخواهیم كه عنان گسیخته نباشد و مسلم آیندة جهان متعلق به حسین(ع) است، چون بقیة طرحها با همه ظاهر فریبیاش امتحان شده است.