تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

كربلا، جوابی به همة ابعاد بشر

كربلا به اندازه تمام ابعاد بشر و عمیق‏ترین ابعاد بشر وسعت دارد، این كه می‏بینید كربلا هیچ وقت برای شما كهنه نمی‏شود، به جهت آن است كه هر چه شما به لایه‏های عمیق‏تر وجود خودتان سیر كنید می‏بینید؛ عجب! كربلا برای شما تازة تازه است و با یك حسینِ(ع) نورانی‏تر و متعالی‏تری روبه‌رو می‏شوید.
با این دید است كه باید به كربلا دائم نگاه كرد و نگذاشت آن اثر اصلی‏اش یعنی نجات از پوچی‏ها از دست برود. اگر شما عمق فاجعه‏ای را كه منجر به ایجاد كربلا شد بشناسید دیگر در برابر آن فاجعه آرام نخواهید نشست، و آن فاجعه، بی‌نیایشی با خداست یعنی فاجعة نشناختن قداست و مظلومیت امام‌حسین(ع) و این است كه اگر كربلا را می‏خواهید باید به امام سجاد(ع) و نیایش‏ها و دعاهای ایشان نظر كنید. حضرت سجاد(ع) به ما نشان داد كه بشر بدون نیایش و حضور قلب در پیشگاه الهی بدبخت است و كارش به حسین كشی خواهد رسید، چراكه وِرد و ذكر بدون حضور قلب عامل نفی قداست‏هاست، بنابراین شما تلاش كنید سرمایه نیایش را پیدا نمایید. البته ما نیایش و دعاهای عزیزتر از جانی هم از حضرت علی(ع) و وجود مبارك پیامبر(ص) داریم ولی حرف ما این است كه عمق فاجعه كه پیدا شد، نمونه‏های نجات هم بهتر معنا می‌شود، بنابراین عزیزان إن‌شاءالله به آن فرهنگی كه محصول تلاش حضرت سجاد(ع) است عنایت بفرمایید.
بعد از واقعة كربلا و شهادت امام سجاد(ع) دو جریان مهم در بین شیعیان پدید می‏آید، یكی جریان زید بن علی بن الحسین(ع) است و دیگری جریان امام صادق(ع)، جریان اصلی، جریان امام صادق(ع) است، زیدبن‏علی(ع) فقط جنبه انقلابی و حماسی كربلا را گرفت، امام صادق(ع) به زید احترام گذاشتند ولی كار مخصوص به خود را انجام دادند. حتی به زید می‏گفتند، روزی را بر تو می‏بینم كه در پوست تو كاه كرده و بر دروازه شهر آویزان می‏كنند، نیّت زید مقدّس بود و امام هم به همان جنبه‏اش عنایت داشتند ولی امام صادق(ع) به دنبال روش زید نبودند. روش امام صادق(ع) را در نظر بگیرید، روش نیایش و فقه و كلام و فرهنگ دینی بود، ولی به روش زید نگاه كنید. او صرفاً جنبه سلحشوری كربلا را در پیش گرفت و فرزندش یحیی نیز چنین كرد و نتیجه‏اش این شد كه بعدها فرقه زیدیه پدید آمد (هنوز هم عدّه‏ای در یمن به عنوان شیعیان زیدیه زندگی می‏كنند) و جالب است كه ابی‏حنفیه یكی از ائمه چهارگانه اهل سنّت زید را تأیید می‏كند. امروزه «زیدیه‏ای» كه داریم تركیبی از حنفیّه، معتزله و شیعه است ولی فقه و كلامش شیعه نیست. حال چه شد كه مسیر زید و نتیجة كارش به این‌جا رسید؟ غفلت از یك زاویة بسیار دقیق كربلا، كار را به این‌جا رساند. ولی سیری كه شیعه جعفری از كربلا گرفت یك سیر خاصِ دقیق و ظریف و همه جانبه است كه فقه جعفری و صفا و عبودیت امام سجاد(ع) و سلحشوری حسینی و حكمت علوی و... در آن نهفته است. چرا امام صادق(ع) مثل زید عمل نكردند؟ نیت زید كه خیر بود، نفس متقی داشت، آیا در راه و روش امام صادق(ع) سلحشوری وجود ندارد؟! مگر نه این است كه در روش امام صادق سلحشوری در كنار بقیه ابعاد است؟ چرا زیدیه مجبوراند حنفیه و معتزله را در كنار خود داشته باشند؟ برای این‌كه ناخودآگاه به كثرت می‏اندیشند و از ابعاد دیگر نهضت كربلا كه همان جنبة حكمت حسینی است غفلت می‏نماید و لذا در نهایت فرقه زیدیه به جایی می‏رسد كه مورد تأیید معصوم نمی‏باشد، هرچند خود زید و فرزندش یحیی مورد تأیید امام‌اند، از آن جهت كه در قیام خود قصد نفی مقام امامت امام‌صادق(ع) در نظرشان نبود.
امام‌حسین(ع) در كربلا به ما نشان داد كه موفقیت كار فرهنگی به كثرت افراد نیست بلكه به حقانیت آن است و به دنبال كثرتِ صرف‌بودن در كار فرهنگی برای عاملان آن یأس می‏آورد و احساس می‌كنند كار فرهنگی قابل نتیجه‌گیری نیست و بر همین اساس است كه پیامبران می‏دانستند همین كه حرف حق را در متن تاریخ و جامعه بزنند، دیگر آن فكر و فرهنگِ حق، جای خود را باز می‏كند. شما ببینید آن كثرتی كه خلیفه دوم با كشور گشایی دامن زد چه نتیجه‏ای داشت و آن كسانی كه از این طریق مسلمان شدند ولی در مكتب اهل بیت وارد نشدند، چه كمكی می‏توانند به خود بكنند؟ آیا توانستند خلأ درونی جان خود را با آن اسلام پر كنند و جان تشنه خود را منهای فرهنگ و حكمت اهل بیت سیراب نمایند؟ همین جا عرض می‏كنم كه تمام تلاش‏های دشمن بر این بوده است كه فرهنگ شیعه حرفش را به گوش جهان نرساند، به عنوان مثال وهّابیّت را به وجود آوردند تا جلوی نفوذ فرهنگ شیعه را بگیرند. اگر جهان حالت فرهنگی و تفكر به خود بگیرد، آخرین حرف، حرف شیعه است و شیعه واقعی هم این مطلب را به خوبی می‏داند. بعید نیست كه بسیاری از جریان‏های فكری غرب و جریان‏های فلسفی غربی برای این بود كه فرهنگ بزرگ شیعه را كه در صحنه است بی رنگ نمایند، حتی اعتقادم این است كه بزرگان فكری دنیا به صورتی به منابع شیعه دست پیدا نموده‏اند و خواسته‏اند مطالب و افكاری را جایگزین آن كنند تا تفكر شیعی بی رنگ شود. شما از این موضوع ساده نگذرید. به جامعه اهل سنّت 200 سال پیش نگاه كنید، عزاداری‏های متعدد اباعبدالله‏(ع) را در میان حنفی‏ها، شافعی‏ها و حنبلی‏ها مطالعه كنید، به كتاب‌هایی كه علمایشان در این خصوص نوشته‏اند، مراجعه نمایید می‏بینید اگر سریعاً اقدام نمی‏كردند عظمت و حقّانیّت شیعه برای همة فرهنگ‏های اهل سنّت آشكار می‏شد. بر همین اساس بود كه آئین وهّابیّت را آوردند، وهّابی نمی‏گوید من هم یك عقیده هستم در كنار سایر عقاید، بلكه می‏گوید فقط من حق هستم، این یعنی سركوبی همه فكرها و عقاید دیگر و به همین علت است كه با آن قسمت از فكر حنبلی‏ها كه موافق فكر شیعه است مخالفت می‏ورزند. آن‌ها با توسل به پیامبر و اهل‌بیت(ع) مخالف هستند، چون در دل توسل است كه نور و شیدایی و توجه به خدا پدید می‏آید و دشمنان شیعه همین چیزها را نمی‏خواهند، چراكه از همین چیزهاست كه كار بر می‏آید. شما وقتی به زیارت ائمه معصوم(ع) می‏روید اول صد مرتبه الله‌اكبر می‏گویید. یعنی مسأله اصلی را به خدا می‏كشانید در مكّه هم همین‏طور است، این سنگ ها اشاره می‏كند به خدایی كه «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیءٍ» در مكّه آدم را به یك سنگ نزدیك می‏كنند ولی تمام توجه‏اش را از سنگ بر می‏گردانند و به حق متوجّه می‏كنند، این همان فرهنگ توسل است، قلب كعبه، قلب امام زمان(عج) است، قلب كعبه، پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) است، این نكته را پیامبران خیلی خوب می‏فهمیدند و باید سعی كنیم ما شیعیان یادمان نرود. و حسین(ع) كه طبق زیارت وارث، وارث پیامبران الهی است، این حرف را خوب فهمیده بود كه اگر یك فكر و فرهنگی به صورتی كاملاً الهی طرح شد، جای خود را به خوبی باز خواهد كرد.
و حسین فرزند فرهنگ انبیاء و وارث همه آنهاست و كمی افراد او را از كارش باز نمی‏دارد و لذاست كه می‏گوییم نهضت حسین(ع) نشان داد كه آری هنوز هم خورشید طلوع خواهد كرد و امكان تنفس آزاد نمرده است و برای این كار فقط یك انسان كافی است.
چهارصد سال است كه فرهنگ غرب جوّ سازی می‏كند كه فقط چیزی را كه من می‏گویم باید انجام شود. انسان‌های كم‌حوصلة مرعوب غرب هم، می‏گویند ماورای فرهنگ غرب هیچ سخنی نمی‏توان به دنیا گفت و در میان فضایی كه این همه حرف زده می‏شود حرف شیعه هم یك حرف در میان حرف‏ها می‏شود، پس باید از گفتن سخن حق مأیوس شد. ولی نهضت حسین‏(ع) این جوّ و فضا را در هم می‏شكند و واژه‌های دینی را با باطنی مقدّس به دل فرهنگ بشر این دوران می‌كشاند تا مردم از دین بهرة حقیقی و كارآمدی نصیب خود بكنند.