در «اكنون» زیستن، منافی خود آگاهی است زیرا كه انسان در آن صورت است كه همه گذشته و آینده را با چشمِ «اكنون» میبیند. و تفاوت اصلی امامحسین(ع) با سایر مردم زمانش در همین نكته است و به واقع آنان كه با سنّت جاری خداوندی - كه بر هستی حاكم است و سر تا سر زمان و مكان از ازل تا ابد و از این جا تا همه جا گسترده است - قطع رابطه كردهاند، چقدر زود گرفتار «اكنونزدگی» میشوند و طعمه پوچی زمانه میگردند. دشمن حسین(ع) انبوهی از انسان های اكنون زدهاند و با تركیبی به نام «قشون» به صحنه آمده كه در آن قشون اراده فردی، مستهلك انبوهی قشون گشته و فقط نظم نظامی گری آن را به حركت میآورد و نقطه مقابل این قشون، لشكری است برای «جهاد مقدّس» كه یك انگیزش باطنی در جهت غایتی واحد آنها را به هم پیوند میدهد و هنرش آن است كه از ظاهر و اكنون، گذشته و به باطن و سنّت گرویده است.
بهتر است برای روشن شدن مطلب به مثالی اشاره كنیم؛ یك وقت انسان «حال» را در سنّت میبیند، در این صورت برای دفع ستم مبارزه میكند و حاضر است كشته هم بشود و حتی مادر یا همسرش - همچون اُمّ وَهَب در كربلا- در این شهید شدن كمك اش میكنند، این چنین فرهنگی پیروز است. این حالت را «حال را در سنّت دیدن» میگویند. اما یك وقت است كه برعكسِ این موضوع است، فرد میگوید، این جبهه مقابل من، تانك و اسلحه دارد و یا تعدادشان زیاد است پس پیروز است، این یعنی چه؟ یعنی فقط «حال» را دیدن و سنّت جاری در عالم را كه حاكم بر همة حادثهها و پدیدههاست ندیدن.
معاویه و یزید هم در طول تاریخ به چنین افرادی امید دارند، همین افرادی كه میگویند: آقا، الان اینها را میكشند، سرهای شان را هم بر سر نیزه میكنند، اینگونه افراد «همیشه» را در «حال» میبینند در صورتی كه در جبهه مقابل، انسانهایی هستند كه «حال» را در «سنّت جاودانه» میبینند. این دو جبهه خیلی با همدیگر فرق دارند. یك وقت اكنون را در آیینه سنن الهی میبینیم كه در این صورت گوارا و خوش باد چنین بینش و بصیرتی برای صاحبانش، این همان نگرشی است كه حضرت زینب(س) و امثال زینب(س) دارند، اصلاً خودشان را اسیر حس نمیكردند، فلكزده نمیدیدند و روحیه خود را از دست نداده بودند، خیلی دقت داشته باشید، نباید همه گذشته و آینده را در اكنون دید و با چشم اكنون بررسی كرد و گفت چون فعلاً در آن صحنه تاریخ، حیله معاویه كارگر افتاد و امامحسن و امامحسین(ع) از صحنه خارج شدند پس روزگار تا بوده، همین بوده است، یقین بدانید كه چنین فكری شما را در خط یزیدی میاندازد. با وجود این فكر دیگر كسی جرأت نمیكند شهید و یا اسیر شود، این فكر، فكرحسینی و كربلایی نیست، این فكر و این نگاه، گوهر انسانی را گرفتار جوّ زمانه میكند، همین كه جوّ زمانه در یك شعاری غالب میشود، این نگاه، خودش را میبازد، این اكنونزدگی است و كربلا آمده است تا ما را از این فكر و نگاه نجات دهد.
ببینید كه حسین(ع) بهعنوان امام معصوم چه میبیند كه دچار «پوچی» نمیشود. سی هزار نفر در لشكر مقابل، جلوی او صف كشیدهاند، او همه را نصیحت میكند برای اینكه آنها را نجات دهد در حالی كه كمیّت آنها را «هیچ» میبیند، به راستی حسین(ع) به كجا متّصل است. این چگونه چشمی است كه اینگونه میبیند، چشم حسین(ع) چشم اكنون زده نیست. گاهی ممكن است عزیزان از خودشان بپرسند كه اگر ما در كربلا بودیم چه میشد؟ اگر چشم سنّتبین پیدا كنید، میبینید كه میماندید، و دیگر قدرت را در برق شمشیرهای عُمر سَعد نمیدیدید. نگاهی به امروز بیندازید، چرا امروز یك عدّهای به صرف این كه قدرت را در دست كسی میبینند، خودشان را میبازند؟ وخودشان را میفروشند؟ این آدم سنّت را نمیشناسد، و ما امید داریم با نور حسین(ع) إنشاءالله بتوانیم سنن الهی را در عالم ببینیم، آیا حسین(ع) نمایش سنّت پایدار حق نیست؟
كسانی كه تذكر قرآنی را كه میفرماید «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّه تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّه تَحْویلاً»(120) نمیبینند افرادی هستند كه نمیدانند قواعد عمیق و قدرتمند روحانی، سراسر عالم را اشغال كرده است و لذا بسیار زود با سنن موجود در عالم قطع رابطه نموده و گرفتار اكنونزدگی میشوند. اینان دیگر ارادهای ندارند كه انتخاب كنند، اینها در زیر نفوذ قدرتمند سنّتها خلاص میشوند، آنچنان بازیچه «اكنون» میشوند كه اگر كسی بتواند جوّ غالب را در دست بگیرد، اینها را در دست خواهد گرفت. چقدر خوب بود كه در این بحث نشان میدادیم كه امید سرمایه داری امروز جهان به چیست؟ به این است كه انسان هایی را در اختیار دارند كه اسیر جوّ زمانه هستند و سنن را نمیشناسند. سرمایه داری جهان به انسانهایی امیدوار است كه دیگر صاحب اراده نیستند و گرفتار قشون شعارها هستند، اینها گرفتار صدای بلندی هستند كه غلبه دارد، در این فرهنگ است كه یزید امیدوار است و در مقابل، تنها امیدی هم كه ما برای نجات مردم سراغ داریم فقط این است كه با نهضت حسینی اراده فردانیّت مقدّس انسان ها را به آنها برگردانیم، و این كار در فرهنگ شیعه ممكن است و إنشاءالله از این طریق شیعه منشأ نجات جهان خواهد شد. چون فردفرد آنها هماهنگ با سنّت الهی هستند.