شما اگر به روان انسانهای این نسل با دقت نگاه كنید - بهخصوص در 500 ساله اخیر- میبینید همیشه این سؤال مطرح بوده كه آیا دین را بپذیریم یا نپذیریم؟ و اگر دین را پذیرفتیم، چقدر از آن را بپذیریم؟ و اگر بناست همة دین پذیرفته شود، چگونه همة آن را بپذیریم؟ علّت این سؤالها افكاری است كه در مقابل این نسل به صحنه آمده و میگوید دورة دینداری گذشته است. این جمله فقط یك جمله عادی و سطحی نیست، بلكه فرهنگی است كه همة جوانب روحی این نسل را اشغال كرده است. اگر بسیاری از سؤالها و حركات و افكار را ریشهیابی كنید، میبینید بشریّتی بهوجود آمده كه میخواهد دیندار شود، ولی در دینداری مسئلهدار شده است. اینجاست كه راه مقابله با طاغوت در زمان حاضر به گونهای است كه انسان، هم باید بتواند به خود ترس راه ندهد، هم دینداری را طوری بشناسد، كه آن را معنی خود بداند. یعنی متوجّه باشد؛ اگر از دین دست برداشت از ماندنِ با معنی، دست برداشته و اصل ماندن خود را بیمعنی كرده است. چراكه قرن، قرن تهدید معنای انسانیّت است، زندگی مادّی انسان مورد تهدید نیست، رفاه او مورد تهدید نیست، بلكه محتوا و معنی او در تهدید است.
حال ببینید چرا امامحسین(ع) با آن حساسیت تلاش دارند یك صحنهای با خلـوص محض - به وسعت همة خلوص - در كربلا بیارایند. اگر در این صحنه ذرّهای عدم خلوص راه داشت، كربلا واقع نمیشد. خودتان میدانید كه در بحرانیترین شرایط خطر، یاران حضرت در ایثار خون خود از یكدیگر سبقت میگرفتند. البته؛ در جلسه اوّل عرض كردیم كه نمیخواهیم حوادث كربلا را در این سلسله بحثها نقل كنیم. فرض ما این است كه شما وقایع كربلا را خوب میدانید، و حالا میخواهیم به مدد خود حضرت اباعبدالله(ع) حادثة كربلا را بیشتر بفهمیم.