حضرت اباعبدالله(ع) در شب عاشورا تلاش میكردند تا كسانی كه ممكن است در انگیزه و نیت ناخالص باشند و به عبارتی مزاحم كار بزرگ فردا شوند، بروند. در كربلا مسائل بسیار عجیب بود. چرا بناست كه امامحسین(ع) به عنوان آخرین نفر كشته شود؟ و چرا خانواده بنیهاشم یعنی فرزندان حضرتعلی(ع) و زینب(س) و امامحسن(ع) بعد از صحابه و یاران كشته میشوند؟ صحبت ما این است كه قهرمان قهرمانان، به طور مسلم آخرین حرف را وقتی میتواند بزند كه این سلسله توانسته باشد همه حقانیتش را به صحنه بیاورد. خانواده پیامبر(ص) میدانند كه خودشان در حفاظت از حضرت اباعبدالله(ع) سخت مستحكماند و لذا تا انتها میمانند تا از حسین(ع) بهعنوان آخرین حلقه اینمبارزه و نگین انگشتر این نهضت، حفاظت نمایند، به دلیل اینكه شب عاشورا حضرت زینب(س) خدمت اباعبداللّه(ع) آمدند و فرمودند آیا به یارانت اطمینان داری كه آنها فردا تو را تنها نگذارند؟ یكی از اصحاب این صحبتها را شنید و قضیه را به حبیبابنمظاهر گفت. آنها آمدند و پشت خیمهگاه حضرت زینب(س) چه غوغایی بر پا شد و همه اعلام وفاداری كردند. چراكه نكتة اصلی این نهضت حفاظت از حسین(ع) است بهعنوان نهاییترین حلقة این مبارزه، و دیدیم كه فردای آن روز چقدر زیبا صحابه حسین(ع)، عهد و پیمان خود را ثابت نمودند و اول صحابه به میدان رفتند و بعد بنیهاشم بهسوی میدان رفتند، همه كشته شدند و پس از آن حضرت اباعبدالله(ع) به میدان میرود، اصحاب و یاران امام چیزهای عجیبی میفهمند چون میفهمند كه حسین(ع) باید آخر از همه و تنهای با عزت باشد. این تنهای عزیزی است كه باید تنها باشد، آخرین نفر، نه تنهایی كه یارانش رهایش كردهاند. حالا در نظر بگیرید اگر حضرت با افرادش همگی حمله میكردند ، یك شلوغی و هرج و مرجی به وجود میآمد، بالاخره عدهای كشته میشدند و عدهای دیگر اسیر میشدند ولی دیگر كربلا و آن همه عظمت به وجود نمیآمد. پس مشاهده میكنید كه امامحسین(ع) باید آخرین نفری باشد كه تمام یارانش در كنارش قربانی شدهاند، یك تنهای عزیز و یك دُرّی كه باید خود را بنمایاند. این است كه حضرت نگران كثرت افرادی هستند كه مانع تحقق طرح حضرت بشوند، چراكه در بعضی از مواقع كثرت افراد مانع طلوع خورشید میشوند و شاید نشود صحنه كربلا را در آن كثرت به خوبی آرایش داد. یكی از یاران حضرت، آدم عجیبی است بدنش از ضربات شمشیر تكه تكه شده است، یك لحظه به هوش میآید، میبیند كه حسین(ع) كشته شده است، یك خنجری در آن نزدیكی پیدا میكند و به طرف دشمن پرتاب میكند، دو نفر كوفی او را سریع میكشند. اینها چه معنی میدهد؟ اینها چه معاملهای با هم كردهاند كه بدون حسین(ع) نمیتوانند زنده بمانند؟
پس در كربلا، این فرهنگ، فرهنگ بسیار بزرگی است. حضرت مواظب هستند تا كثرت، چشم فرهنگشان را پر نكند. بلكه «سنّت» فضا را پر نماید. إنشاءالله در جلسه آینده درباره فرق سنّت و كثرت صحبت میكنیم كه چرا فرهنگ كربلا فراتر از كثرتها، به سنّتها نظر دارد؟ تأكید ما این است كه این بُعد از پیام كربلا مورد غفلت واقع نشود. البته حضرت میدانند كه جوّ سازیها هرگز نمیتواند عظمت این پیام را از بین ببرد و امیدشان، بسیار امید به جایی است و كافی است تا زیر این آسمان یك نفر حسینی بماند همین یك نفر كافی است تا نشان داده شود هنوز هم خورشید طلوع خواهد كرد. آنارشیستبازی و گردنكلفتی و... در نهضت حسین(ع) نیست، در نهضت حسین(ع) سلحشوری حكیمانه وجود دارد، و او خوب میداند برای اینكه بشر را نجات دهد، یك نفر هم كافی است و ما اگر خواستیم عمرمان به روزمرّگی نگذرد و گرفتار كثرت های بیجا نشویم و كثرتهای منطقی را همچون یاران اباعبدالله (ع) بپذیریم، باید از آفت بزرگی كه ما را گرفتار تعداد و كثرت میكند و حجم كار ما را از محتوا خالی مینماید پرهیز كنیم و از كربلا درس بگیریم و خود را در این دام كثرتهای بیجا گرفتار ننماییم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»