خود كامگان، به هنگام ناامیدی ما، از خویش شدت عمل نشان میدهند و حسین(ع) ماورای خود كامگی دشمن، او را بررسی و وارسی میكند تا به زانویش در آورد. اما هشدار! و صد هشدار كه نهضت حسینی حكمتی است بسیار دقیق. مواظب باش خود را فریب ندهی و هر حركت ضد ظلمی را شبیه نهضت حسینی ندانی كه «حكمت حسینی» لازمة «نهضت حسینی» است و كسی كه آن حكمت را نیاموخته چگونه میتواند با انگیزه مقابله با ظلم، دشمن را به زانو در آورد و خود در مقابل او به زانو در نیاید. همواره دیدهای و باز هم خواهی دید كه در حركتهای تند و شتاب زده و عاری از حكمت حسینی، انسانها بیش از آنكه دشمن را به زانو در آورند خود در مقابل دشمن به زانو در میآیند. پس هشدار! و هرگز غفلت نكن كه نهضت حسینی با حكمت حسینی همراه است.
نظر ما این است كه حضرت اباعبدالله(ع) عبیدالله و یزید را به زانو در میآورد، چون نقشههایشان را از بین برد، آنها قدرت خویش را در نومیدی حسین(ع) از قدرت خویش جستجو میكردند و اشتباه فهمیده بودند. در تاریخ خواندهاید كه عبیدالله به جایی رسید كه گفت خدا شمر را لعنت كند، او مرا تحریك كرد، بعد هم از عمرسعد، تنفر خود را اعلام كرد. همچنانكه قبلاً هم عرض شد؛ از همه چیز عجیبتر، وقتی قافله كربلا به شام رسید جمله یزید این بود كه خدا عبیدالله را بكشد، اگر پسری از من مرده بود بهتر از این بود كه حسین كشته شود. این كار و فرهنگ حسین(ع) است كه دشمنانش را به زانو در آورد و آنها را از نظر فرهنگی بیهویت كند. من و شما ابداً با كشته شدنِ عادی نمیتوانیم این كار را بكنیم اما با حكمت و روش حسینی میتوانیم. او میداند كه باید دشمن را بررسی كرد كه چگونه به زانو در میآید و چه چهرهای پشت این اسلحهها پنهان كرده و چه ضعفی را پوشانده است.
اهل دل میدانند و اعتقاد خود من هم این است كه اسم نهضت حسینی را باید «فَصُّ حِكْمَةٍرَحیمِیَّةٍفیكَلِمَةٍحُسَیْنِیَّةٍ» گذاشت. یعنی باید از جان و دل تلاش كنیم تا بفهمیم این حكمت بلورین، در دل این حركات، چگونه است. شما دیدهاید كه یك لباس حریر هرچه نازكتر، ظریفتر و غیر مرئیتر است، قیمتیتر است. گوهر بلورین حكمت حسینی هم چنین است كه دارای حقیقتی است نامرئی و متعالی كه در دل حركات و گفتار حسین(ع) پنهان است. حكمت حسینی را دیدن، حتماً نتیجه میدهد به شرطی كه حسینی عمل كنیم. ولی هر حركت ضد ظلمی، حكمت حسینی نیست چراكه حكمت حسینی لازمه نهضت ضد ظلم حسینی است.