آن وقتی كه معاویه به همه فهمانده بود آرامش را پذیرا باشند و در سایه این آرامش اگر اصل اسلام و رهبری اسلام هم حذف شد چه باك، و همه آرامآرام به این مسئله عادت كرده بودند و ثروتهای بادآورده زمان عمر غنایمی بود ذخیره دوران پیریشان (خلیفة دوم، دهسال جنگید و نگذاشت مردم فكر كنند، و حالا كه وضع مالی همه خوب شده بود دیگر كسی در چنین وضعی حالش را ندارد كه با بودن انبوه طلاهایش و زیر سایه درختانش، وضع موجود را به هم بزند، از نظر چنین افرادی اسلام هم رفت، كه رفت، اسلام را برای این میخواستیم كه درختان باغمان سبز باشد و ما زیر سایهاش باشیم)، حسین(ع) همین دیوار فریبِ معاویه را شكافت كه میخواست همه آرامش معاویهای را حفظ كند و نگذاشت این فریبِ مزوّرانه، دین مردم شود و دین از دست برود. (معاویه با تبلیغ آرامش، به مردم باورانده بود كه نمیخواهد كاری بكنید. در حالیكه آرامش در زیر سایه حكومتی كه دین را خاموش میكند، مرگ است، و برعكس؛ آرامش در زیر سایه حكومتی كه دین را تبلیغ میكند، حیات است و فرصت تعمّق در دین). و شما این قاعدة تاریخی را بدانید، همین كه عدّهای فریبی را رسوا كردند دیگر برای همیشه آن فریب، فریب میماند و نه حقیقت. و از این به بعد فریب خوردگانند كه باید در زندگی خود تجدید نظركنند. با كشته شدن فرزند رسولالله(ص) زندگیِ آرام دیروز، دیگر آرامش نخواهد بود، و حسین(ع) چنین آرامش های دروغین را از دست آرامشدارها كه با ثروتهای بادآورده به آن دست یافته بودند، گرفت. شاید التماس بعضی از اینان به حسین(ع) كه از حركت باز ایستد، برای حفظ همین آرامشی بود كه برای خود ذخیره كرده بودند. اینان دیروز چون زیر سایه عدالت علی(ع) بقاء ثروت های متورّمشان تهدید میشد، حكومت علی(ع) را نمیخواستند، لذا به راحتی از پشتیبانی آن حضرت كنار كشیدند. ولی امروز با خون حسین(ع) چه كنند، كه شرافتشان را به خطر میاندازد، شرافتی كه زیر سایه اسلام بهدست آوردهاند و بر همه وانمود كرده بودند كه اسلام زیر سایة شمشیر اینها به جایی رسیده و بر این ادّعا میبالیدند.