در فرهنگ امویِ رضاخانی، یك عقیده بود كه دائم تبلیغ میشد و آن اینكه اگر جانتان را میخواهید حفظ كنید دم نزنید. ولی شیعهای كه حسین(ع) داشت در آن سایه شوم به رهایی فكر میكرد و نه به تسلیم. و اگر در شبیخون فرهنگی موجود بخواهند باورها را به آن جا بكشانند كه دیگر فرهنگ غارتگرانِ سرمایههای معنوی، همهجا را گرفتهاند و چنین القاء كنند كه تسلیم شدن، آبرومندانهترین كاری است كه میتوان انجام داد، بدانید كه ما را از حسین(ع) جدا كردهاند. و اینها شیطانهایی هستند كه آواز یأس میخوانند تا ما را تسلیم پَلَشتی و مادهگرایی كنند و از درخشندگی همچون مولایمان حسین(ع) محروممان سازند. پایبندی به ارزشها راه و طریق حسین(ع) است و وسیلة نجات ما در تمام تاریخ بشر، در هر اجتماعی كه باشد.
هیچوقت، هیچچیز عوض نمیشود در حدّی كه ما مجبور شویم به اسلام پشت كنیم.
هیچوقت، هیچچیز عوض نمیشود در حدّی كه ما مجبور شویم از حسین(ع) جدا شویم.
هیچوقت، هیچچیز عوض نمیشود در حدّی كه ما مجبور شویم از انقلاب و امام عزیز و ولایت فقیه كه ادامة راه امامان است جدا شویم.
هیچوقت، هیچچیز عوض نمیشود در حدّی كه ما مجبور شویم از ارزشهای الهی انقلاب جدا شویم.
وگرنه به خودمان پشت كردهایم و در زیر لگد هوس و روزمرّگی له میشویم. «زمانه عوض شده است» یعنی چه؟ «خواست مردم تغییر كرده است» یعنی چه؟ حق همیشه حق است و حسین(ع) حیات همیشه بشریّت است، و تغییرپذیر نیست و محال است خواست بنیادین مردم، یعنی اصیلترین و عمیقترین خواسته مردم، دینداری و محبّت به حسین(ع) نباشد. اتفاقاً اسلام و كربلا پاسخگوی عمیقترین خواسته مردم است.
در انقلاب اسلامی هم عدّهای غربزده و تازه به دوران رسیده با امید واهی میخواهند در تغییر فرهنگ ایران اسلامی همان كاری را بكنند كه رضاخان با تمام قدرت و امید شروع كرد. ای كاش اینها میدانستند كه شیعه به رهایی فكر میكند نه به تسلیم. شیعه همیشه به حق فكر میكند، نه به تسلیم شدن به وضع موجود. بنابراین اینها باید بدانند كه نتیجه نمیگیرند و در این حالت است كه آیه «اِنَّ كَیْدَ الشَّیْطانِ كانَ ضَعیفاً»(34) معنی خود را مینمایاند.