انسان حسینی، انسانی است كه به وسعت روح مجردش، فكر كند و برای خود برنامهریزی نماید، در این دنیا به ابدیّت و به بودِ مقدّس خودش كه فردا برایش پیدا میشود، فكر میكند، به مقام اشرفیّت انسانی میاندیشد، ما هم باید تلاش كنیم و بفهمیم در صحنه كربلا پیام اصلی چیست و چه چیز باعث شد كه عُمر سَعد خودش را باخت و خودش و بقیّه را نیز از بین برد؟ اگر میبینیم در كربلا كمتر از صد نفر میتوانند آنچنان ایستادگی كنند، باید به عمق این حادثه بیشتر دقّت كنیم، متأسفانه چیزهایی در دل ما خانه كرده است كه اگر در صدد علاج آنها برنیاییم بهوسیله فرهنگ معاویهای قرن بیستم از دست خواهیم رفت. گاهی توجه میكنم ای عجب! ما به همین كه «حالا خوشیم» راضی هستیم و به حقیقت طولانی، وسیع و ابدی خود فكر نمیكنیم، من فردای خودم را چگونه امروز پایه گذاری كنم؟ من «خودِ فردایم» را چگونه باید ببینم و بشناسم و محكمش كنم؟ من خودم را چگونه بسازم كه فردا از آن متنفّر نباشم و از آن فرار نكنم؟ كربلا در صحنه عمل بهوسیله امام معصوم(ع) به تو نشان داد كه خودت را قربانی هوس نكن، یك خود مقدّس برای خودت بساز تا در پرتو آن، زشتی فرهنگ معاویه را بشناسی و بفهمی كه برای ساختن چنین خودی، حسین(ع) چقدر كمك میكند و فرهنگ معاویه چگونه تو را «اكنونزده» كرده است.