تربیت
Tarbiat.Org

کربلا مبارزه با پوچی‌ها
اصغر طاهرزاده

یك نَفَس آزادی‏

در هنگامه‏ای كه همه سرگردان شده باشند، نه كسی از وضع موجود راضی است و نه راهی را برای بیرون رفتن از آن وضع می‏شناسد، در این حال فقط یك انسان كافی است كه بتواند انسان‏ها را از این پوچی آزار دهنده برهاند و به آنها نیروی مقاومت برای بیرون شدن از وضع موجود بدهد و آن‏ها را به اصالت‏ها برگرداند، آری فقط یك انسان كافی است كه آن امر ناگفتنی تا آن زمان را در حدی پاك و زلال ارائه نماید كه همه به صدق وجود او اقرار نمایند و خطرِ پذیرفتن آن امر را در آرامش صدق وجود او به چیزی نگیرند و قربانیان واقعی را كسانی بدانند كه در این خطر گام ننهند.
از زیر سایه نظم مسلط معاویه‏ای اگر انسان حتی یك نفس بتواند خود را آزاد كند به دشت‌های پهناور آزادی وارد شده است و بهشت را رو در روی خود می‏بیند، هر چند او را به چیزی نگیرند و شورشی بنامند، و برعكس به غلام باشی‏های خود مدال افتخار دهند، و نهضت حسین(ع) نشان داد كه آری هنوز هم خورشید طلوع خواهد كرد و امكان «تنفّس آزاد » نمرده است و برای این كار فقط یك انسان كافی است.
گاهی چنین حالتی پدید می‏آید كه انسان‌ها در ادامة زندگی سرگردان می‏شوند. به عنوان مثال در زمان رژیم شاهنشاهی، سرگردانی وجود نداشت، وضعیت روشن بود، نجات ملت به این بود كه رژیم طاغوت برچیده شود، اما الان راه كار چیست؟ مثلاً اداره‏ای را می‏بینی كه به اسم اسلام و انقلاب، خلاف اسلام و انقلاب عمل می‏كند و شما هم بسیار اذیت می‏شوید و نمی‏دانید كه چه باید بكنید؟ و فكر می‏كنید اگر با آن اداره درگیر شوید، با اسلام و انقلاب درگیر شده‏اید! اینجاست كه باید دقیق و هوشیار باشید و بدانید این یك وضع خاص است، فرهنگ جاری در این اداره و این نظام اداری فرهنگ خاصی است، اصلش غربی و ضد انسان است ولی ظاهرش در خدمت انسان است. و لذا اولاً: تخلفات این اداره را به پای اصل انقلاب و آدم‏های دلسوز انقلاب نمی‏گذارید. ثانیاً: تشخیص می‏دهید كه عده‏ای می‏خواهند تحت لوای واژه‏های مقدّس انسان را نابود و پوچ كنند. اگر كسی این مسائل را به خوبی درك نكند یا مثل عبدالله‏بن‏عمر می‏شود كه می‏گفت: معاویه امیرالمؤمنین است یعنی نمی‏تواند بین پیامبر(ص)، ائمه معصوم(ع)، اولیاء الهی و بین كسانی كه با واژه‏های مقدّس، كار غیر مقدّس می‏كنند، فرقی بگذارد و یا مثل پسر زبیر می‏شود كه با همه در می‏افتد. شما الان شرایط حاضر جامعه را در نظر بگیرید، شرایط بسیار سختی است، چه كار می‏خواهید بكنید؟ اگر زلالی فرهنگ حسینی را نداشته باشید یا حمله می‏كنید و لذا معنویت زیر سؤال می‏رود و به دنبال آن جوانانمان لاابالی و بی‏تفاوت می‏شوند و یا سكوت می‏كنیم و چیزهای حرام و باطلی را به اسم اسلام و انقلاب و تشیع می‏پذیریم و در نتیجه با انقلابی روبه‌رو می‏شویم كه چهره آن روز به روز زشت‏تر می‏شود و این‌جاست كه ارزش‌های انقلاب و خون شهدا زیر سؤال می‏رود!!
درست موضع‏گیری كردن در چنین شرایطی بسیار سخت است، یك وقت ابوسفیان آن طرف خندق است و پیامبر(ص) این طرف خندق، در این فضا تصمیم‏گیری آسان است ولی یك وقت فرزند ابوسفیان عمامه پیامبر(ص) به سر گذاشته و آمده است این طرف خندق و به اسم جانشین پیامبر حكم می‏راند، حالا حسین(ع) در این جبهه باید راه و رسم مبارزه با این جبهه را به نمایش بگذارد. عیناً در انقلاب هم چنین مرحله‏ای هست كه یك روز با حاكمیّت شاه باید می‏جنگیدید و حالا در نظام اسلامی با جریان منفی باید روبه‌رو شوید.معاویه فضایی ایجاد كرده است كه خواص هم نمی‏دانند در چنین فضایی چه بكنند و سرگردان هستند! اگر تندروی كنند به اصل اسلام ضربه می‏خورد، اگر كندروی كنند، می‏بینند نمی‏توانند این فضا را به عنوان اسلام بپذیرند، حالا باید چه بكنند؟ اگر مقابله كنند، پسر زیبر می‏شوند و اگر تأیید كنند پسر عمر می‏شوند. پسر زبیر می‏خواست با یزید مقابله كند ولی خودش چیزی نداشت و آدم بیخودی بود، امام(ع) به او گفتند كه به كمك من بیا. گفت نه، من در مكه می‏مانم. امام فرمودند می‏بینم كه سرت را همچون قوچ می‏برند و اتفاقاً سرش را بریدند و مكه را هم سنگ باران كردند. همه سؤال می‏كردند كه عجب! ابرهه به مكه حمله كرد، ضربه محكمی از ابابیل خورد، چرا به پسر زبیر كه حمله كردند ضربه نخوردند؟ در جواب باید گفت: برای این كه پسر زبیر به امام معصوم پشت كرد یعنی در واقع به كعبه اصلی پشت كرد.