پس از شهادت امامحسین(ع) همه از بودن خود ننگ داشتند، یا بر سر قبر اباعبدالله میآمدند و شمشیر بر فرق خود میزدند و یا شمشیرها را در هر شهر و ایالتی بر هم فرو میآوردند و عجیب اینكه همه آنچه را كه میخواستند با یاری نكردن حسین(ع) برای خود حفظ كنند، از دست دادند و از آنطرف آنچه را هم كه با یاری كردن امامحسین(ع) میتوانستند بهدست آورند، بهدست نیاوردند. و عبرتی بزرگ آموختند كه رها كردن دین خدا و امام مسلمین یعنی محروم شدن از همه چیز.
نمونة شاخص آن را در عُمرسَعد میبینید. اصلاً نظام فرهنگی زمان ویران شد. یعنی تمام آنچه را كه میخواستند از دست دادند، كلّ حیاتشان مسئلهدار شد، هم در كوفه و هم در بصره، هم در شام و هم در مدینه. حتی نهضت كربلا، شام را هم كه تا آن زمان، از آن معاویه بود، از دست او گرفت و بعد از كربلا شور معاویه دوستی از شام رخت بربست، تا آنجایی كه آرامگاه زینب(س) را در خود جای میدهد و به آن میبالد و به این ترتیب نهضت امامحسین(ع) فرهنگ نجات اسلام گردید، با روحیهای كه در آن یأس راه ندارد.