اوّلین برخورد اساسی با اسلام، برخورد فرهنگی است كه توسط امویانِ مجهّز به فرهنگ غربی شروع شد. معاویه فرزند فرهنگی است كه كینة جاهلیت عرب را با فرهنگ نیهیلیستیِ اومانیستی رومی تركیب كرده و به مقابله مبنایی با تمام اسلام آمده است و اگر میبینید ضربههای مبنایی به اسلام خورده و میخورد، از همین فرهنگ است و هنوز هم این مقابله با همان هویّت خاص خود ادامه دارد.
اجازه دهید متنی را كه یادداشت كردهام، بیان كنم و آنرا مختصراً شرح دهم تا بهتر بتوان بحث را جمعبندی كرد، عرضم این است كه:
انحراف از اینجا شروع شد كه امویانِ مجهز به فرهنگ غربیِ رُمی، به جنگ اسلام آمدند، مسیحیتی هم كه فرهنگ رُم بر آن غلبه داشت، به جنگ اسلام آمد؛ معاویه فرزند فرهنگی است كه جاهلیت عرب را با فرهنگ رُمی(6) تركیب كرده و خود را در رویارویی با اساس اسلام قرار دادهاست.
در زمان حضرتعلی(ع) مردم متوجّه عمق فاجعهای كه معاویه ایجاد كرده بود، نشدند و به همینجهت فكر میكردند حساسیت حضرت، یك حساسیت افراطی است(7)، و در زمان امام حسن(ع) هم مردم نتوانستند عمق فاجعه را بفهمند و لذا امام را تنها گذاشتند. و همین فرهنگ «امویِ رُمی» است كه امامحسین(ع) را شهید میكند.
این چه فرهنگی است كه ظاهراً میتواند علی(ع) و دو فرزندش را شكست دهد؟ فرهنگ ابوسفیانی تا وقتی دست در دست فرهنگ رُمی ندارد شكست میخورد، حتّی قلدریِ بنیامیّه و یورش آنها به اسلام در زمان عثمان نتیجه نداد و كار به قتل عثمان كشیده وكلّ مملكت اسلامی متوجّه انحراف عثمان شد و با آن مقابله كرد و زمانه، زشتی حاكمیّت اموی در زمان عثمان را شناخت. ولی همین امویان وقتی كه از طریق معاویه كه تركیب جاهلیّت اموی و فرهنگ رُمی است به صحنه سیاسی میآیند، تعدادی از همان صحابهای كه با عثمان مقابله میكنند با معاویه از درسازش در میآیند (كه البته نحوة سازش آنها هم انشاءالله مورد بحث قرار میگیرد).
پس عنایت داشته باشید كه وقتی معاویه در شام آمد نه تنها با فكر غربی رُمی مقابله نكرد بلكه نسبت به آن حساس هم نبود، او همان روش قیصرها را پیشه كرد. «ابنمنصور سرجون»، مشاور معاویه فردی است مسیحی ولی با فرهنگ غربی(8) و این نمونهای است از اینكه چگونه فرهنگ معاویه با فرهنگ رُمی تركیب میشود.
قصة كربلا، قصة فرهنگ مقابله اسلام است با دشمن اصلی خودش در همة تاریخ، و این دشمنی، همان دشمنی فرهنگ غربِ حسّزده(9) با اسلام است و امام معصوم است كه میفهمد چگونه با آن فرهنگ مقابله كند. امروز هم در مقابله با یورش فرهنگی غرب هیچ راهی جز استفاده از حكمت و روش حسینی(ع) نداریم، و هر راه دیگری كه برای مقابله با دشمن انتخاب كنیم، نشناختن غرب و نشناختن حسین(ع) و حكمت حسینی است و غافل شدن از دشمنی كه مانع اصلی بهثمر رسیدن تمدّن تشیّع است. عمده آن است كه اولاً: دشمن را و تواناییهای آن را درست بشناسیم. ثانیاً: توان مقابله با آن را با آن همه چهرههای متفاوتش، فقط و فقط در حكمت حسینی جستجو نماییم.
در نهضت مشروطه هم چنانچه ملاحظه بفرمایید، غربگرایان مجلس را در دست گرفتند و شیخ فضلاللهنوری(ره) را به شهادت رساندند و رضاخان را آوردند تا با كلّ دین مقابله كنند، این است كه میبینید رضاخان با همه ریاكاریهایی كه داشت و خود را عزادار امامحسین(ع) جا میزند، آخرالامر با عزاداری امامحسین(ع) مقابله میكند، چون خوب فهمیده بود چگونه از طریق تواناییهای حكمت حسینی با او مقابله میشود.
میخواهیم عرض كنیم توجّه به امامحسین(ع) یعنی نفی خطرناكترین حوزة فرهنگی امروز كه آن پوچانگاری غرب است. اگر حقیقت نیهیلیسم یا پوچانگاری فرهنگ غرب بهخوبی روشن شود، آنوقت عظمت و توانایی حكمت حسینی در رویارویی با چنین فرهنگی بهخوبی روشن میگردد. در آن حالت است كه هم عمق خطر فهمیده میشود و هم امكان دفع آن درست ارزیابی میشود. عرض ما در این تحلیل این است كه تمام حیات شما - بهعنوان ملت اسلام- به امامحسین(ع) است و تمام دشمنی دشمن شما در مقابله با امامحسین(ع) پیدا میشود. انقلاب اسلامی با فرهنگ كربلا پیروز شد و ماه محرّم بود كه كار را یكسره كرد. «سولیوان» سفیر آمریكا در ایران (سال 57) میگوید: «در ملاقاتی كه قبل از محرم آن سال با شاه داشتم، او گفت: اگر از محرّم امسال سالم بگذریم پیروز میشویم»؛ چون شاه خودش را از كربلا ضربهپذیر میدید.