شبهه دیگرى كه مطرح شده است این است كه معتبر دانستن اذن خدا در قانونگذارى، فراتر از لفظ تأثیرى ندارد و چنان نیست كه با این شرط در واقعیّت و جریان قانونگذارى تغییر و تحوّل ایجاد شود و صرفا بازى با لفظ صورت گرفته است. مثلاً در مجلس شوراى اسلامى عدهاى جمع مىشوند و مشورت مىكنند كه در این زمان در مورد فلان امر اجتماعى متغیّر چه قانونى وضع كنند و سرانجام قانون خاصى را وضع مىكنند. حال چه فرق مىكند كه بگوییم خدا اذن داده است یا نداده است. این صرفا یك لفظى است كه به كار مىبریم و بیش از آن تأثیرى ندارد. پس ملاك اعتبار قانون این است كه عدهاى كارشناس مصالح و مفاسد را بررسى كنند و پس از تشخیص مصالح قانونى را وضع كنند. حال چه فرق مىكند كه این قانون از طرف كسانى وضع شود كه به اصطلاح اذن قانونگذارى دارند یا از طرف سایر كارشناسان وضع گردد. این شبهه نیز در حدّ خود قابل توجّه است.