با توجه به آنچه گفته شد كه دشمن، در راستاى فعالیتفرهنگى خود، سه نوع نقشه و توطئه طرحریزى كرده كه عبارتاند از: تفكیك دین از سیاست، تفكیك حكومت دینى از ولایت فقیه و تشكیك در صحّت عملكرد ولایت فقیه در ایران، بالطبع ما با سه طایفه و گروه روبرو خواهیم بود: یكى كسانى كه باور كردهاند كه دین از سیاست جداست. قلمرو دین معبد و مسجد و حسینیه است و قلمرو سیاست صحنه جامعه است. طبیعى است كه در مواجهه با چنین كسانى باید شیوه خاصى از بحث را برگزید و با كسانى كه حكومت دینى را پذیرفتهاند، اما در تعیین مجرى آن بحث دارند، باید به گونه دیگر بحث كرد. چنانكه اگر كسى فرضاً، در مسایل دینى، اصلاً اعتقاد به خدا نداشته باشد، باید بحث را از مرحله دیگرى شروع كرد كه به اثبات وجود خدا بینجامد و پس از آن نوبت به اثبات نبوّت عامه و خاصه مىرسد. اما با كسى كه خدا و برخى از انبیاء را قبول دارد؛ ولى درباره پیغمبر اسلام (صلىاللهعلیهوآله) بحث دارد، بحث را از نبوّت خاصّه باید شروع كرد.
براى كسى كه معتقد به توحید و خداوند است، اما نبوّت پیامبر اسلام را قبول ندارد، در جهت اثبات نبوّت پیامبر اسلام لازم نیست كه ما بحث را از اثبات خدا شروع كنیم. او این مراحل را پیموده است و به اینجا رسیده كه خدایى هست و خدا براى هدایت بندگانش پیغمبرانى مىفرستد. همینطور در ارتباط با سایر مسائل باید شیوههاى متناسبى را برگزید و بىتردید هر بحثى كه ما جهت ارائه در نظر بگیریم، بر گرفته از اصول و مقدماتى است كه مردم
( صفحه 39 )
در جهت پذیرش آن اصول در مراحل و مراتب مختلفى قرار دارند: برخى پارهاى از اصول را پذیرفتهاند و به مراحل بعدى رسیدهاند، برخى هنوز آن مراحل اوّلیه را هم نپذیرفتهاند.
بنابراین، ما براى بررسى و بحث درباره سه دیدگاه مذكور احتیاج به چند نوع بحث داریم كه متدهاى مختلفى را مىطلبد؛ یعنى، ممكن است در بحث فقط از ادلّه عقلى استفاده كرد و بجز آنچه عقل انسان درك مىكند از چیز دیگرى بهره نگیریم؛ در این صورت محور و ملاك بحث را برهانهاى عقلى قرار مىدهیم. مانند وقتى كه مىخواهیم براى كسى كه هنوز به وجود خدا معتقد نشده خدا را اثبات كنیم، در اینجا جا ندارد كه از آیه قرآن و فرموده امام صادق (علیه السلام) استفاده كنیم. او خدایش را قبول ندارد چه برسد به قرآن و احادیث! براى هدایت او تنها باید از دلیل عقلى استفاده كرد و باید روش تعقّلى و متد عقلانى را به كار گرفت.
كسانى كه حكومت دینى را پذیرفتهاند، یك مرحله و یك گام به جلو آمدهاند و در برابر آنها باید سبكى از بحث را برگزید كه ارائهگر محتواى دین مقبول آنها باشد. باید ادلّهاى ذكر كنیم كه محتواى دین را تبیین كند، از این رو منابع بحث، قرآن و سنّت، و متد و سبك بحث، نقلى و تاریخى خواهد بود. اما آنجا كه صحبت از عملكرد نظام است، باید به اسناد و مدارك تاریخى مراجعه كرد و دیگر بحث نقلى و تعبدى كارساز نیست. باید شیوههاى رفتارى كه به كار گرفته شده مورد بررسى و قضاوت قرار گیرد. پس چون بحث ما ابعاد گوناگونى دارد، تنها از یك متد نمىتوانیم استفاده كنیم: در بعضى از ابعادش باید از متد عقلانى استفاده كنیم، در بعضى از ابعادش باید از متد نقلى و تعبّدى و ادله شرعى استفاده كنیم و در برخى از ابعادش باید از متد تاریخى و بررسىهاى عینى استفاده بكنیم. آنچه عرض شد براى توجیه كسانى است كه ممكن است در خلال بحث بر ما خرده گیرند كه بحث عقلى است یا نقلى؟ از این جهت عرض كردم بحث ما ابعاد گوناگونى دارد و هر بعد آن را باید با شیوه خاص خودش بررسى كرد.