تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد اول
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

.1 طرح شبهه بر پایه تحول تاریخى انسان

این شبهه بر اساس تحول و تطور تاریخى تمدّن و فرهنگ بشر و تغییر نظامات اجتماعى شكل مى‌گیرد. باید پذیرفت كه زندگى اجتماعى بشر، در طول تاریخ، مراحل و عقبه‌هایى را پشت سرنهاده است. در دورانى از تاریخ بشر مسأله برده‌دارى مطرح بود و حفظ تمدّن و پیشرفت آن مى‌طلبید كه انسانهاى ضعیف‌تر و فرودست‌تر برده دیگران گردند و توسط آنان به بیگارى كشانده شوند. طبیعى است كه متناسب با آن عهد، رابطه انسان و خدا در قالب رابطه عبد و مولى ترسیم مى‌گشت، چون در زندگى اجتماعى مرسوم بود كه عده‌اى خواجه و مولى باشند و عده‌اى عبد و بنده آنان، و ارتباط بین انسانها نیز در قالب ارتباط مولى و عبد سنجیده مى‌شد؛ بر این اساس همان‌طور كه افراد ضعیف و فرودستانْ بنده و عبد مهتران و فرادستان شناخته مى‌شدند، همگان بنده و عبد خداوند شناخته مى‌شدند و خداوند مولاى آنها. اما اكنون كه نظام برده‌دارى ورافتاده است، نباید مقیاسهاى آن دوران در نظر گرفته شود.
امروزه بشر الزامات و سرسپردگى را نمى‌پذیرد و احساس آقایى مى‌كند نه بندگى؛ پس نباید بگوییم كه ما بنده‌ایم و خدا مولى. امروزه ما باید خود را جانشین و خلیفة اللّه بدانیم، كسى كه جانشین خداست، احساس بندگى ندارد و به دنبال دریافت دستور و اطاعت از خدا نیست؛ بلكه او بنوعى احساس خدایى دارد، گویا خداوند بركنار شده است و او بر مسند خدایى نشسته، هر كار كه خواست انجام مى‌دهد. همان‌طور كه وقتى مقامى جانشین و قائم‌مقامى براى خود برمى‌گزیند، در سطحى مقامش را به او تفویض مى‌كند و به او حق امضا مى‌دهد و ارتباط بین آن دو ارتباط فرمانده و فرمانبر نیست و نباید قائم مقام در حیطه‌هاى كارى خویش مورد بازخواست قرار گیرد، امروز كه دوران مدرنیزم و حاكمیّت تمدّن جدید بر بشر فرا رسیده، ما به سطحى از آگاهى و رشد و تعالى رسیده‌ایم كه نمى‌توانیم دستورات الزامى،
( صفحه 82 )
فرمانبرى واطاعت و تسلیم متناسب با نظام بردگى را بپذیریم و به دنبال سرورى و آقایى هستیم و دوران تكلیف و مسؤولیت‌پذیرى را در پشت سر نهاده‌ایم. اگر هم در قرآن دستورات و الزامات و تكالیفى بیان شده مربوط به عصر برده‌دارى است. چون وقتى پیامبر به رسالت مبعوث شد، نظام بردگى حاكم بود و ساختار اولیّه اسلام و روابط خدا و پیامبر با مردمْ متناسبْ با آن نظام بود.
گاهى مى‌گویند امروز بشر به دنبال تكلیف نیست، بلكه طالب حقوقش هست و اصلاً به ذهنش خطور نمى‌كند كه تكلیف، مسؤولیّت و وظیفه‌اى دارد و باید آنها را انجام بدهد. او باید به دنبال استیفاى حقوقش باشد و حقش را از دیگران و خداوند باز ستاند. كوتاه سخن این كه كسانى كه از پایگاه دین از لزوم اطاعت و پیروى از پیامبر، امام معصوم و جانشین ایشان سخن مى‌گویند، متناسب با نظام اجتماعى چهارده قرن پیش سخن مى‌گویند؛ در صورتى كه نظام اجتماعى دگرگون شده است و سخن از اطاعت و پیروى و تكلیف نیست و باید از حقوق انسانها سخن گفت. باید به بشر تفهیم كرد كه تو حق دارى هر گونه كه خواستى زندگى كنى، تو حق دارى كه به هر قسم كه خواستى لباس بپوشى؛ و سلوك و نحوه حضورت را در اجتماع به اختیار خویش برگزینى.