تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد اول
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

. 1نگرشى ارگانیكى به جامعه

در جلسات گذشته، عمده مباحث قانونگذارى در دستگاه سیاسى و حكومتى اسلام مطرح شد. حال براى این كه ما جایگاه ارگانهاى سیاسى و حكومتى را در جامعه، بخصوص از دیدگاه اسلامى، بشناسیم به ذكر مقایسه و تشبیهى مى‌پردازیم، تا بتوانیم اصل موضوع را بهتر درك كنیم.
از دیر باز، اندیشمندان جامعه را به پیكر انسان تشبیه كرده‌اند و گفته‌اند: همان طور كه بدن انسان از اجزاء، اندامهاى گوناگون و سلولهاى فراوان تشكیل شده است، جامعه نیز از نهادها و مؤسسات گوناگون به وجود مى‌آید كه هر كدام داراى قسمت‌هاى متعدّدى مى‌باشد و هر بخشى از عده‌اى از افراد تشكیل شده كه هر فرد حكم یك سلول را در بدن انسان دارد. البته گاهى در این تشبیه افراط و تفریط صورت مى‌گیرد و استفاده درستى از آن نمى‌شود.
معمولاً در كارها و فعالیت‌هاى علمى و عملى افراط و تفریط انجام مى‌گیرد و تشخیص حدّ اعتدال و راه صحیح دشوار است. بر این اساس، برخى درباره تشبیه مذكور گفته‌اند: همان طور كه بدن انسان از اندامهاى متفاوتى تشكیل مى‌شود و به حسب تكوین و ساختار طبیعى با هم فرق دارند و هر كدام فقط مى‌تواند وظیفه خاصى را عهده‌دار شود، اعضاى جامعه هم در اصل تكوین با هم مختلف هستند. هر بخشى از افراد جامعه براى كار معیّنى ساخته شده‌اند، كه فقط باید همان كار را انجام بدهند و نباید از آن مرز تجاوز كنند. به عنوان مثال، مى‌دانیم كه همه سلولهاى بدن انسان ابتدا از یك سلول به وجود مى‌آید و از تقسیم آن سلول واحد است كه انواع سلولهاى سازنده بدن ما به وجود مى‌آید. بعضى از سلولها داراى ساختار ظریف و لطیفى هستند كه اندامى چون چشم و یا مغز را شكل مى‌دهند و بعضى داراى ساختارهاى محكمى هستند و مثلاً استخوان را تشكیل مى‌دهند. هیچ وقت نمى‌شود سلول اندام استخوان را به جاى
( صفحه 276 )
سلول چشم به كار برد، یا وظیفه و كاربرد چشم را از استخوان خواست. با این كه همه آنها از یك سلول مادر به وجود آمده‌اند، هنگام تقسیم این سلولها، چنان با هم تفاوت پیدا مى‌كنند كه هر دسته از آنها بطور طبیعى فقط از عهده كارى معیّن برمى‌آیند؛ لذا نمى‌شود آنها را جابجا كرد.
مى‌گویند افراد جامعه نیز به طور طبیعى متفاوت آفریده مى‌شوند و براى افراد مختلف كارهاى گوناگونى تعیین شده است كه هر كس از عهده كار دیگرى برنمى‌آید. از دیرباز، دانشمندان و فیلسوفانى كه معتقد بودند نژادها و طبقات جامعه مرزهاى مشخصى دارند و هر كدام براى كارى آفریده شده‌اند ـ مثلاً نژاد سیاه براى كارهاى بدنى سنگین آفریده شده‌اند و نژاد سفید یا نژاد زرد براى كارهاى فكرى آفریده شده‌اند ـ از همین تشبیه استفاده مى‌كردند. آنها تصور مى‌كردند كه اختلاف رنگها، اختلاف نژادها و اختلاف خون انسانها باعث مى‌شود كه هر دسته‌اى از انسانها وظیفه خاصى داشته باشند. این تشبیه و مقایسه افراطى است و نه علم و فلسفه و نه دین این نظریه را تأیید نمى‌كنند.