اگر منظور شما از آزادى این است كه آنچه انجامش جایز نیست، نوشتن و گفتنش جایز باشد، چنانكه در مثال عرض كردیم، چطور كسى مُجاز نیست كه حتى كلام اهانتآمیزى درباره شخص شما بگوید و چنین آزادىاى ندارد، اما وقتى نوبت مىرسد به توهین به مقدّسات و ارزشها مىگویید آزادى بیان اقتضا مىكند كه ما هرچه مىخواهیم بنویسیم و هر چه مىخواهیم بگوییم! چطور نسبت به شخص خودتان اجازه نمىدهید كسى یك كلمه توهینآمیزى به زبان بیاورد و گفتید مىرویم دادگاه و شكایت مىكنیم. اجازه نمىدهید كه مسائل شخصى شما را در روزنامه بنویسند و گفتید كسى حق ندارد كه اسرار مرا افشا كند و آنها را در روزنامه بنویسد. حال چطور شما حق دارید اسرار یك ملّتى را افشا كنید؟ چطور در نظر شما افشاى اسرار یك فرد جایز نیست، اما افشاى اسرار یك ملّت جایز است! یعنى در نظر شما وقتى یك فرد تبدیل به شصت میلیون شد، افشاى اسرار او جایز مىشود؟ آیا نباید نسبت به یك جامعه در گفتار و نوشتار حدودى را رعایت كرد و هر چیزى را نگفت و هر چیزى را ننوشت؟ جامعه نیز حقوقى دارد، مقدّساتى و ارزشهایى دارد و باید حریم ارزشهاى جامعه حفظ بشود و نباید مقدّسات شكسته شود.
همانطور كه شما بىاحترامى به شخص خودتان را تحمل نمىكنید و اجازه نمىدهید كسى
( صفحه 100 )
به حریم ناموس و اسرار خانوادگى شما تجاوز كند، چطور به خود اجازه مىدهید كه به مقدّسات یك جامعه شصت میلیونى كه صدها هزار شهید براى پاسدارى از آنها داده است، توهین كنید؟ آیا به نظر شما هیچ منعى نباید وجود داشته باشد؟ آیا به بهانه وجود آزادى، نباید هیچ حد و مرز قانونى وجود داشته باشد؟ مگر آزادى مطلق است؟ اگر آزادى مطلق بود كه من نیز باید حق داشته باشم كه هر چه خواستم درباره هر كسى بگویم! چطور وقتى حرمت و مقدّسات یك ملّت شصت میلیونى شكسته مىشود، اگر اعتراضى به شما بشود مىگویید بیان آزاد است! چه مغالطهاى از این بالاتر كه شكستن حریم یك فرد جایز نیست، اما شكستن حریم یك ملّت 60 میلیونى، بلكه یك جامعه یك میلیاردى مسلمان جایز است؟ این چه منطقى است ؟ آیا به صِرف این كه در اعلامیه حقوق بشر آمده كه مطبوعات یا بیان آزاد است، تجاوز به حریم مقدسّات نیز آزاد مىشود؟! یك كلمه مبهم آزادى به كار مىرود و هر كسى آن را به دلخواه خود تفسیر و از آن سوء استفاده مىكند.