چنانكه مستحضرید موضوع بحث ما تبیین نظریه سیاسى اسلام است و طى جلسات گذشته مطالبى در این زمینه مطرح شد كه محور عمده آنها اثبات انفكاكناپذیر بودن سیاست از دین از این دیدگاه بود. عرض كردیم از دیدگاه اسلام، قانونى در جامعه معتبر است كه یا مستقیما از طرف خداوند متعال در قرآن كریم بیان شده باشد، یا به وسیله پیغمبر اكرم (صلىاللهعلیهوآله) و ائمه معصومین علیهمالسلام و یا توسط كسى كه از طرف امام معصوم مأذون باشد وضع شود. به هر حال، باید قانون، مورد رضایت خدا و مطابق با موازین اسلامى باشد. در این زمینه گفتگوهاى زیادى وجود دارد و گفتیم كسانى با این طرز تفكّر كه در جامعه باید احكام دینى حاكم و اجرا شود مخالف هستند كه به سه دسته تقسیم مىشوند:
. 1كسانى كه اصولاً دین را قبول ندارند. طبیعى است كه چنین كسانى مایل نیستند احكام دینى خاصّى در كشور اجرا بشود. اما بحمدالله، در جامعه ما چنین كسانى بسیار نادر هستند.
. 2كسانى كه اصل دین را قبول دارند، ولى تحت تأثیر فرهنگ غربى قرار گرفته، معتقدند كه قلمرو دین از قلمرو جامعه و سیاست جداست. جایگاه دین را در امور شخصى و رابطه انسان با خدا مىدانند و مىگویند: مسائل زندگى اجتماعى ارتباطى به دین ندارد. این گرایش، به طور عام، گرایش سكولاریستى
یا تفكیك دین از مسائل زندگى نامیده مىشود.
3. كسانى كه واقعا معتقدند در اسلام احكام اجتماعى و سیاسى وجود دارد، ولى بىبهره از التقاطها و تأثیرات ناخودآگاه فرهنگ غربى نیستند و گهگاه مطالبى را بیان مىكنند كه با اسلام سازگار نیست.