تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد اول
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

. 6پیروى از خداوند و آزادگى

باز در ارتباط با این كه محور دعوت انبیاء اطاعت و پرستش خداوند و عدم پیروى طاغوت است خداوند مى‌فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...»(49)
با این وصف نمى‌توان پذیرفت كه تكیه اسلام بر عدم اطاعت غیر خود حتى خداوند است و اساسا مذهبى كه ما را به اطاعت از خداوند دعوت نكند باطل است و چنانكه اشاره شد، روح دعوت انبیاء اطاعت مطلق از خداوند است كه هستى از او جلوه مى‌گیرد و مبدء و منتهى و مالك
( صفحه 89 )
حقیقى اوست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.»(50)
حال وقتى خداوند را مالك حقیقى هستى و خویش شناختیم، چگونه مى‌توان پذیرفت كه حق نداشته باشد به ما دستور و فرمان دهد و مگر مالكیّت جز این است كه مالك به هر قسم كه خواست در مملوك خویش تصرف مى‌كند؟ بنابراین، پذیرفتنى نیست كه ادعا كنیم اسلام را پذیرفته‌ایم، اما خود را از قید بندگى خداوند آزاد ساخته‌ایم، چون نه تنها این آزادى مطلق از نظرگاه دین محكوم است، بلكه عقل نیز آن را نمى‌پذیرد. اسلام و دین منادى آزادى است، اما آزادى و رهایى از پرستش و اطاعت غیر خدا و طاغوتها؛ نه رهایى از اطاعت خداوند. گرچه انسان مختار و آزاد آفریده شده، اما تشریعاً و قانوناً مكلّف به پیروى خداوند است؛ یعنى، باید با اراده آزاد خود اطاعت خدا كند. اساسا در قاموس آفرینش مُهر بندگى و عبودیّت بر هر پدیده‌اى نهاده شده، تكویناً هیچ موجودى بدون مارك بندگى خداوند وجود نیافته است و هستى هر موجودى عین بندگى اوست:
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماوَاتِ السَّبْعُ وَالاْءَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَىْ‌ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنلاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ...»(51)
آسمانهاى هفتگانه و زمین و كسانى كه در آنها هستند همه تسبیح او مى‌گویند و هرموجودى تسبیح و حمد او مى‌گوید؛ ولى شما تسبیح آنها را نمى‌فهمید.
و نیز خداوند در ارتباط با بندگى و عبادت موجودات مى‌فرماید:
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَ الاْءَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهوَ تَسْبِیحَهُ...»(52)
آیا ندیدى تمام آنان كه در آسمانها و زمین‌اند براى خدا تسبیح مى‌كنند و همچنینپرندگان به هنگامى كه بر فراز آسمان بال مى‌گسترند؟ هر یك از آنها نماز و تسبیحخود را مى‌داند.
اما انسان به جهت برخوردارى از عقل و خرد مختار و آزاد آفریده شده است؛ گرچه خداوند متعال طریق هدایت و ضلالت را به او نمایانده است، اما او در گزینش مسیر حركت
( صفحه 90 )
خویش آزاد است؛ چنانكه حضرت حق فرموده است:
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرا وَ إِمَّا كَفُورا.»(53)
با این همه او باید به هدف و غایت آفرینش خود نظر داشته باشدو بداند كه باید به عبودیّت و بندگى خداوند بپردازد و قانون تشریعى خداوند به او اجازه نمى‌دهد كه در مسیر اطاعت شیطان و بندگى غیر خدا حركت كند، بلكه باید به بندگى و تكالیف الهى گردن نهد؛ چون خداوند او را براى چنین هدفى آفریده است:
«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنْس إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ.»(54)
حال با توجه به این كه عبادت خداوند هم‌نوایى با نظام آفرینش و هستى است و گردن نهادن به تكالیف الهى و عمل به مسؤولیت و وظیفه خویش در قبال او، سپاس و شكر آفریدگار مهربانى است كه به ما حیات بخشید و با عنایت و لطف او به ما سلامتى و نعمت‌هاى بى‌شمارى ارزانى داشت، چنانكه خداوند از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) مى‌فرماید:
«أَلَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ یَهْدِینِ. وَ الَّذِى هُوَ یُطْعِمُنِى وَ یُسْقِین. وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ. والَّذِى یُمِیتُنِى ثُمَّ یُحْیِینِ»(55)
همان كسى كه مرا آفرید و پیوسته راهنمایى‌ام مى‌كند. و كسى كه مرا غذا مى‌دهد وسیراب مى‌سازد و هنگامى كه بیمار شوم مرا شفا مى‌دهد. و كسى كه مرا مى‌میراند وسپس زنده مى‌كند.
چگونه مى‌توانیم از پیروى او سرپیچى كنیم و آیا دور از حق و انصاف نیست كه بگوییم انسان مدرن دیگر تابع تكلیف و اطاعت نیست و به دنبال حقوقش هست؟ آیا اسلام این منطق را مى‌پذیرد؟ بى‌شك چنین تفكرى تهى از عقلانیت و دور از انسانیّت است چه رسد كه مبناى اسلامى داشته باشد.
( صفحه 91 )