نكته دیگرى كه باید به آن بپردازیم این است كه ارزشها و مقدّسات در جوامع متفاوتاند و بطور نسبى مورد نظر قرار مىگیرند. براى مثال، در برخى محیطها اگر كسى به دلخواه با خواهر كسى یا دختر كسى رابطهاى برقرار كند عیبى ندارد. همانگونه كه در كشورهاى اروپایى و آمریكایى بدون استثناء اگر هر كسى با هر زنى روابط دوستانه برقرار كند، به هر جا كه بینجامد هیچ اشكالى ندارد؛ چون با رضایت طرفین است. اما اگر شاكى برود، در دادگاه، شكایت كند كه به عُنف به من تجاوز شده است و من راضى نبودم، دادگاه به شكایت او رسیدگى مىكند. اما صِرف این كه مرد و زنى دوستانه و به دلخواه خود روابطى داشته باشند عیبى ندارد! حال اگر كسى به یك نفر بگوید: من با خواهر شما دوست هستم و دیشب هم فلان جا بودیم، در فرهنگ اروپایى این سخن زشت نیست و چه بسا خوشنود هم بشوند؛ اما در جامعه و محیط ما زشت است و فحش تلقى مىشود و كسى حق ندارد چنین سخنى بگوید.
از اینجا یك نتیجه دیگرى مىگیریم و آن این است كه هر جامعهاى براى خود ارزشهایى دارد و چیزهایى را محترم و داراى قداست مىشمارد، در حالى كه ممكن است در جامعه دیگرى این قداستها و ارزشها مطرح نباشد. حال مبناى این قداستها و ارزشها كدام است؟ بىشك مبناى این قداستها و ارزشها فرهنگ و محیط اجتماعى و باورهاى هر جامعه است و بدیهى است كه این ارزشها براساس جامعه، فرهنگ و محیط اجتماعى هر فرد در هر كشورى تعریف مىشود. لذا اگر در محیطى، براساس فرهنگ خاص آن مردم، چیزى قداست داشت و محترم بود، نباید به آن تجاوز و بىاحترامى كرد و هر كس در هر محیطى حق ندارد كه هر چه خواست بگوید؛ بلكه باید به گونهاى سخن گوید كه به مقدّسات آن مردم بىاحترامى نشود.
( صفحه 97 )
دریافتیم كه آزادى داراى قیودى است و بطور خاص در هر جامعه باید ارزشها و مقدّسات آن جامعه محترم شمرده شود. لازمه آزادى این نیست كه انسان هرچه خواست بگوید و به هر قسم كه خواست عمل كند. بله در محیطى كه سخنى را بىاحترامى تلقى نمىكنند، گفتنش رواست؛ اما در جامعهاى كه آن سخن و یا عمل بىاحترامى به مقدّسات جامعه و مذهب تلقى مىشود، كسى حق ندارد بدون توجه به ارزشها و مقدّسات هرچه خواست بگوید و هر كار خواست انجام دهد و كسى چنین اجازهاى نمىدهد. گرچه در غرب برخى مسائلى كه ذكر شد از قداست برخوردار نیستند و ارزش شمرده نمىشوند و هر كس در گفتنش و انجامش آزاد است؛ اما در جامعه ما به دلیل حاكمیّت مقدّسات و ارزشهاى متفاوت با آنچه در غرب مطرح است، آزادى از آن وسعت و گستردگى برخوردار نیست كه هركس هرچه خواست به نوامیس مردم نسبت دهد. دلیل این امر آن است كه در فرهنگ ما این مسائل ارزش دارند و رعایت ارزشها و مقدّسات هر قوم و جامعهاى لازم است و تجاوز به آنها به بهانه آزادى صحیح نیست.
پس آزادى به آن وسعتى كه برخى تصور كردهاند، مورد قبول هیچ انسان عاقلى نیست و باید آزادى را به گونهاى تعریف كنیم كه شامل هتك و زیر پا نهادن مقدّسات و ارزشهاى جامعه نشود. بر این اساس، در جامعهاى كه نوعى سخنگفتن بىاحترامى به مقدّسات مردم تلقى مىشود، گفتن آن سخن ممنوع است. در جامعه اسلامى كسى حق ندارد به بهانه آزادى، به مقدّسات اسلامى و مقدّسات مردم بىاحترامى كند، مخصوصا آن مقدّساتى كه براى مردم از جانشان عزیزتر است.
مردم ما ثابت كردند كه حاضرند صدها هزار جان عزیزانشان فدا بشود، اما اسلام پابرجا بماند. حال وقتى در فرهنگ غربى به هر صورت به كسى اهانت شود ـ مثلاً به او بگویند دماغت بزرگ است و بد ریخت هستى ـ او حق دارد به دادگاه برود و شكایت كند، در فرهنگ ما نیز اگر كسى به چیزى توهین كند كه از جان، ناموس، پدر، مادر، زن و فرزند براى مردم عزیزتر است، طبیعى است كه مردم حق دارند به او اعتراض كنند كه چرا به اسم آزادى به مقدّسات ما توهین كردى.