سؤال اساسى ما از كسانى كه این اعلامیه را معتبر مىدانند و آن را در حدّ انجیل
محترم مىشمارند، این است كه این اعلامیه از كجا اعتبار پیدا كرده است؟ آیا دلیل عقلى دارد؟ در این صورت، شما باید با عقل هم بر آن استدلال كنید. براحتى نمىتوان گفت كه «آزادى فوق قانون است و نمىتوان آن را محدود كرد». اگر مىگویید كه اعتبارش بدان جهت است كه نمایندگان كشورها آن را امضاء كردهاند، پس معلوم مىشود كه اعتبارش تابع امضاء مىباشد. حال كسانى كه این اعلامیه را امضاء نكردهاند و یا به صورت مشروط امضاء كردهاند چطور؟ آیا آنها هم باید بدون چون و چرا از آن تبعیّت كنند؟
هر جامعهاى داراى فرهنگ، مقدّسات و احكام خاصى مىباشد و در یكى از بندهاى همین اعلامیه حقوق بشر آمده است كه هر كسى در انتخاب مذهب آزاد است، خوب وقتى انسان مذهبى را انتخاب كرد، باید به احكامش عمل كند. انتخاب مذهب فقط به این نیست كه به زبان بگوید، بلكه باید در عمل هم آزاد باشد و آزادانه به مذهب خود عمل كند. حال ما آزادانه اسلام را انتخاب كردیم، اسلام هم مىگوید كسى كه به اولیاء اسلام توهین كند، مجازاتش مرگ است. فرهنگ غربى مىگوید كه این حكم اسلام خلاف حقوق بشر است، خلاف حقوق طبیعى انسانهاست؛ زیرا هر انسانى به مقتضاى طبیعتش حق دارد هر چه مىخواهد بگوید! پس این دو مطلب كه در اعلامیه حقوق بشر آمده است با یكدیگر تعارض دارند.
( صفحه 194 )
برمىگردیم به سخن اول كه چه دلیلى بر این مطلب هست كه هر كسى حق دارد هر چه مىخواهد بگوید؟! پس چرا شما در كشور خودتان اجازه نمىدهید هر كس هر چه مىخواهد بگوید؟! اگر كسى تهمت زد، در دادگاه از او شكایت مىكنید. وقتى او مىگوید «آزادى بیان» است و هر مطلبى را كه خواستم بیان كردم، به چه دلیل مىگویید این حرف را نباید مطرح مىكرد؟ پس معلوم مىشود كه آزادى بیان مطلق نیست و بعضى مطالب را نمىتوان گفت. این مطلب را همه انسانهاى عالم قبول دارند كه آزادى مطلق نیست و گرنه انسانیّت و جامعهاى باقى نمىماند، تا در آن قانونى حاكم و حقوقى رعایت شود. پس هیچ كس نمىپذیرد كه آزادى مطلق باشد، اما سخن در این است كه حدّش تا كجاست؟ آزادى بیان به عنوان نمونه مطرح شد و گفتیم كه نمىتوانید بگویید نامحدود است، هیچ كس هم نگفته است و عملاً هم هیچ دولتى نمىتواند بپذیرد كه هر كس هر چه دلش مىخواهد بگوید و بنویسد ولو تهمت و افترا باشد و باعث گمراهى دیگران شود و یا بر خلاف امنیّت ملّى باشد. اما گاهى به زبان و در مقام سخن مىگویند كه جاى بحث دارد.
اگر گفتمان آزاد است، ما هم گفتگو مىكنیم. اگر اجازه بدهند ما هم از آنها سؤال مىكنیم. مؤدّبانه خدمت نویسندگان اعلامیه حقوق بشر زانو مىزنیم و اجازه مىگیریم كه سؤالمان را مطرح كنیم. سؤالمان این است كه به چه دلیل انسان آزاد است كه هرچه مىخواهد بگوید؟ اگر آزادى مطلق است، چرا خود شما نمىپذیرید؟ در مورد تهمت زدن، افترا زدن و توهین كردن آیا خودتان قبول دارید كه آزادى مطلق است؟ پس قبول كردید كه آزادى محدود است. پس محدودیتش تا كجاست؟ تا آن جا كه شما دلتان مىخواهد؟! وقتى مىگویید نباید مزاحم آزادى دیگران شد، سؤال ما این است كه شما تا چه حد آزادىهاى دیگران را معتبر مىدانید؟ آیا حدّ آزادى را تنها تا آنجا مىدانید كه موجب وارد شدن خسارت مالى و جانى و حیثیّتى به دیگران نشود؟ آیا لطمههایى كه بر روح، حیات معنوى و ایدهها و آرمانهاى مقدّسشان وارد مىشود، ممنوع است یا نه؟ اگر ممنوع است ما با هم اختلافى نداریم. ما هم مىگوییم آزادى بیان محدودیّت دارد. به مقدّسات نباید توهین شود، چرا كه این تجاوز به حقوق دیگران است.