شبهه فوق را به اَشكال گوناگونى ذكر كردهاند و از جمله شبههكنندهاى كه ادعاى دیندارى دارد و خود را معتقد به قرآن معرفى مىكند، براى این كه شبههاش در متدیّنان مؤثر افتد محمل دینى و قرآنى براى آن مىسازد و ادعا مىكند كه اسلام براى آزادى انسان احترام قائل شده است و قرآن كریم سلطه و سیطره بر دیگران را نفى مىكند و حتى رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) نیز بر كسى سلطه ندارد و نباید كسى را مجبور كند. پس با استناد به آیات قرآن باید بپذیریم كه انسان آزاد است و ملزم به اطاعت كسى نیست.
با توجه به این كه جهتگیرى این شبهات و مغالطات در تضعیف تئورى ولایت فقیه
( صفحه 69 )
است، شبهه در پى القاى این مطلب است كه وجوب اطاعت از ولى فقیه با آزادى انسان مخالف است و این با روح اسلام كه انسان را اشرف مخلوقات و خلیفه خدا در زمین مىداند نمىسازد. در ذیل برخى از آیاتى را كه شبههكننده به آنها استناد كرده بر مىشماریم:
. 1خداوند خطاب به پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) مىفرماید:
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ. لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرْ.»(23)
پس تذكر ده كه تو فقط تذكر دهندهاى. تو سلطهگر بر آنان نیستى كه (بر ایمان) مجبورشان كنى.
به استناد این آیه، پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) هم كه بالاترین مقام را دارد بر مردم تسلط ندارد و مردم آزادند و لازم نیست از پیامبر اطلاعت كنند و اصلاً آن حضرت حق ندارد در ارتباط با زندگى مردم اظهار نظر كند!
.2« وَ مَا جَعَلْنَاكَ عَلَیْهِمْ حَفِیظا وَ مَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَكِیلٍ»(24)
و ما تو را نگهبان آنها قرار ندادهایم و مسؤول اَعمال ایشان نیستى.
3.«مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ.»(25)
پیامبر وظیفهاى جز پیام رسانى ندارد.
4. «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرا وَ إِمَّا كَفُورا»(26)
ما راه را به انسان نشان دادیم خواه سپاسگزار باشد و خواه ناسپاس.
5. «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَكْفُرْ ...»(27)
و بگو كه حق (پیام اسلام) از طرف خداست پس هر كس خواهد ایمان آورد و هركسخواهد كفر ورزد.
پاسخ شبهه فوق
در پاسخ باید گفت: در برابر آیاتى كه شبهه كننده براى نفى سلطه و سیطره رسول خدا و عدم
( صفحه 70 )
وجوب اطاعت ایشان بدانها تمسّك جست، آیاتى وجود دارد كه بر طبق برداشت نادرست شبهه كننده، با دسته اول از آیاتْ تناقض دارد و ما در ذیل به برخى از آن آیات اشاره مىكنیم:
1.« وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرا أَنْ یَكْونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مَنْ أَمْرِهِمْ ...»(28)
هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پیامبرش فرمانى دارند، (دربرابر فرمان خدا) اختیارى داشته باشد.
آیه فوق به صراحت لزوم تبعیّت و تسلیم در برابر خداوند و رسول خدا را ذكر كرده وگوشزد مىكند كه مؤمنان حق ندارند از اطاعت و پیروى رسول خدا سرپیچى كنند.
2.«إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِین ءَامَنُوا الَّذیِنَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ.»(29)
سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پیامبر او و آنها كه ایمان آوردهاند، همانها كهنماز را بر پا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند.
3.«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ...»(30)
چه اولویّتى را كه در آیه آمده به معناى ولایت داشتن بگیریم و چه به معناى سزاوارتر، در هر دو صورت آیه دلالت دارد كه حق تصمیمگیرى پیامبر درباره مردم بر حق تصمیمگیرى آنها در حق خودشان مقدّم است. همه مفسّرین به این نكته اذعان دارند و بر این اساسْ مردم باید تصمیم پیامبر را بر تصمیم خویش مقدّم بدارند و حق مخالفت با تصمیم و نظر ایشان را ندارند. البته آیه تنها درصدد بیان اصل ولایت رسول خداست و در صدد بیان محدوده آن ولایت نیست كه آیا محدوده ولایت و تقدّم تصمیم پیامبر بر سایرین امور اجتماعى است و یا علاوه بر امور اجتماعى شامل امور شخصى نیز مىشود.
بىشك از شبههكنندگانى كه به آیات دسته اول براى نفى ولایت رسول خدا و جانشین حضرت تمسّك جستهاند، انتظار نمىرود كه به تناقض ظاهرى دو دسته آیات پاسخ دهند، چه بسا آنها از وجود دسته دوم غافل باشند، یا محتواى آن آیات را نمىپذیرند. اما ما با توجه به
( صفحه 71 )
این كه منكر تناقض و ناهماهنگى در آیات قرآن هستیم، باید در جهت رفع تناقض ظاهرى آیات بكوشیم و براى این مهم باید سیاق هر دو دسته آیات را با توجه به آیات قبل و بعد، و نیز لحن آیات و مخاطبین آنها را ملاحظه كنیم تا به مفاد واقعى آیات نایل شویم.