آنچه شارحین اعلامیه حقوق بشر و فیلسوفان حقوق در كتابهاى فلسفه حقوق درباره حدود آزادى نوشتهاند چند چیز است: نخستین چیزى كه به عنوان محدود كننده آزادىهاى فردى مطرح شده، آزادى دیگران است؛ یعنى، هر فردى تا آنجا آزاد است كه مزاحم آزادى دیگران نشود و به حقوق دیگران تجاوز نكند. این مهمترین موضوعى است كه فیلسوفان حقوق گفتهاند و روى آن پافشارى مىكنند و در واقع در اعلامیه حقوق بشر، كه به منزله انجیل فیلسوفان حقوق غربى است، بر آن تأكید شده است كه هر كسى تا آنجا آزاد است كه به آزادى دیگران لطمه وارد نكند. ولى اگر آزادى فردى براى دیگرى مزاحمت فراهم كرد، او از چنان آزادىاى محروم است و در این جاست كه آزادى محدود مىشود.
در اینجا سؤالهاى زیادى مطرح مىشود كه: اولاً مزاحمت با آزادى دیگران را در چه مقولهها و عرصههایى تصور مىكنید؟ آیا این مزاحمتها فقط در امور مادّى است، یا امور معنوى را هم شامل مىشود؟ آیا مخالفت با مقدّسات دینى مردم مخالفت با آزادى آنها هست یا نیست؟ تفكر لیبرال غربى مىگوید: حدود آزادىها امور معنوى را شامل نمىشود و مخالفت با امور معنوى آزادى را محدود نمىكند، لذا وقتى گفته مىشود كه اسلام توهین كننده به خدا و پیغمبر (صلىاللهعلیهوآله) و مقدّسات اسلام را مرتد مىداند؛ به عنوان مثال قتل سلمان رشدى را به جهت توهین به مقدّسات اسلام جایز مىداند، نمىپذیرند و مىگویند بیان آزاد است. او نویسنده است و هرچه بخواهد مىتواند بنویسد، شما هم هر چه مىخواهید بنویسید! سؤال ما این است
( صفحه 193 )
كه آیا مطالب این كتاب توهین به مقدّسات دیگران هست یا نیست؟ مسلما نمىتوانید بگویید كه توهین نیست.
آیا آزادى بیان آن قدر گسترده است كه فردى بتواند از آن طرف دنیا به مقدّسات بیش از یك میلیارد مسلمان كه پیغمبرشان را از جان خودشان بیشتر دوست مىدارند و حاضرند صدها عزیز خود را فداى او كنند، توهین كند؟ آیا به این كار آزادى بیان مىگویند؟! و این همان مطلبى است كه همه مردم آن را درك مىكنند؟ چه عقل و منطق و استدلال و شریعتى اجازه مىدهد كه یك نفر به مقدّسات یك میلیارد انسان دیگر توهین كند؟! اگر منظور از آزادى بیان در اعلامیه حقوق بشر چنین چیزى است، ما براحتى و بدون چون و چرا این اعلامیه را نمىپذیریم.