برخى گفتهاند كه با توجه به توسعه و تكاملى كه در عرصههاى گوناگون در زندگى انسان فراهم آمده است و با توجه به باورها و نگرشها و ساختارهاى جدید فكرى و لوازمى كه براى تمدّن جدید بشر حاصل گشته، دین امروزین باید به دنبال بیان حقوق انسانها باشد، نه ارائه تكلیف و دستورات الزامى. انسانهاى پیشین چون مواجه با نظام بردگى و حاكمیّت زور و استبداد بودند، به تكالیف و مسؤولیتهایى كه براى آنها معیّن مىگردید گردن مىنهادند. اما اكنون عصر بردگى و بندگى بشر سپرى گشته، دوران آقایى و خلیفة اللهى او فرا رسیده است. بشر امروز دنبال تكلیف نیست، بلكه به دنبال گرفتن حق خویش است.
بواقع، مدرنیسم و تمدّن جدید دیوارى بلند بین ما و انسان پیشین كه تابع و برده و سرسپرده بود و به دیگران سوارى مىداد ایجادكرده است؛ از اینرو، انسان مدرن پرونده تكلیف و مسؤولیتپذیرى را كه به دوران بربریّت و ارتجاع تعلق داشت ـ درهم پیچیده است و دنبال بازستاندن حقوقش هست. امروزه، سخن گفتن از تكلیف و انجام وظیفه واپسگرایى و برگشت به عصر قبل از مدرنیسم است و در این عصرى كه سخن از حقوق بشر است و به بركت دموكراسى انسان از قید و بند بندگى و استثمار رها گشته، وقت آن رسیده كه ادیان
( صفحه 85 )
قدیمى را كه متناسب با عصر بردگى شكل گرفته بودند و از تكلیف و وظیفه سخن مىراندند، كنار نهیم و به دین جدیدى روى آریم كه از حقوق انسانها سخن گوید.
شبههكنندگان براى جامه عمل پوشیدن به سخن و هدفشان و براى این كه انظار و افكار جامعه بخصوص جوانان را به سوى این قبیل سخنان جلب گردد، از وسایط گوناگون بهره مىجویند و گاه با گزینش قالبى زیبا و فریبا براى سخن خویش و طرح آن در گفتار ادبى و شعرگونه و جذّابْ حلاوت و جذابیّت ویژه به آن مىبخشند. اما ما بدور از هیاهو و جنجالهایى كه به راه مىاندازند و خفقانى كه ممكن است فراروى مدافعین حق و دیانت و سلامت جامعه قرار دهند، بر اساس منطق صحیح و استوار درصدد پاسخگویى بر مىآییم: