روشن گردید كه اختلافى در ضرورت وجود قوانین وجود ندارد، اختلاف از اینجا شروع مىشود كه آیا این قانونى كه آزادىها را محدود و كانالیزه مىكند و مىگوید: «از سمت راست حركت كن، نه از سمت چپ و یا آهسته حركت كن»، تا چه اندازه حق دارد آزادىهاى انسان را محدود كند؟ همه قبول دارند كه اگر به جان و مال دیگران تجاوز شود و اگر رفتار انسان باعث شود كه جان انسانهاى دیگر به خطر بیفتد، قانون رفتارش را محدود مىكند و مثلاً اجازه نمىدهد كه كسى به روى دیگرى اسلحه بكشد و او را از بین ببرد و ممكن نیست كه قانون به كسى حق دهد كه كسى را بىدلیل بكشد و از بین ببرد! حال بعد از پذیرفتن این كه قانون حق دارد آزادىهاى مضرّ به دیگران را محدود كند، این سؤال مطرح مىشود كه آیا قانونگذار فقط زمانى آزادىِ انسان را محدود مىكند كه به منافع مادّى انسانهاى دیگر ضرر برساند و زیانهاى مادّى متوجه او سازد یا در قانونگذارى باید منافع روحى، معنوى و آخرتى انسانها نیز در نظر گرفته شود؟ اساس اختلاف در این بخش است.
( صفحه 220 )
ما مىتوانیم فرهنگها را به دو دسته تقسیم كنیم: یكى فرهنگهاى الهى كه نمونه بارزش فرهنگ اسلامى است كه مورد نظر ماست و ما معتقدیم كه فرهنگ الهى مختصّ به دین اسلام نیست، بلكه در سایر ادیان آسمانى هم بوده است؛ گر چه تحریفاتى و انحرافاتى در آنها پیدا شده است. در مقابل این فرهنگ، فرهنگ دیگرى تحت عنوان فرهنگ الحادى یا غیر الهى قرار دارد كه امروز سمبل آن دنیاى غرب است. باید توجه داشت كه منظور ما غرب جغرافیایى نیست، بلكه از آن جهت آن را فرهنگ غربى مىنامیم كه امروز در اروپا و آمریكا شیوع دارد و دولتها از این فرهنگ حمایت مىكنند و در صدد صادر كردن این فرهنگ به كشورهاى دیگر هستند. پس براى سهولت در تفاهم، یك تقسیم دوگانه از فرهنگها ارائه مىدهیم: یكى فرهنگ الهى و دیگرى فرهنگ غربى(الحادى). این دو فرهنگ چند اختلاف اساسى با هم دارند كه به آنها اشاره خواهیم كرد.