قُل لَّآ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ
(ای پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمیکنم که گنجینههای خداوند نزد من است و من غیب هم نمیدانم و ادّعا نمیکنم که من فرشتهام، من جز آنچه را به من وحی میشود پیروی نمیکنم. بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمیاندیشید؟
نکته ها
گویا مردم بی ایمان خیال میکردند کسی میتواند پیامبر باشد که خزائن الهی در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام کارهای خود را از مسیر علم غیب حل کند، پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در این آیه مأمور میشود با صراحت جلوی توقّعات نابجا و پندارهای غلط آنان را بگیرد و محدودهی وظائف خود را بیان کند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحی الهی است، نه تمایلات شما و بدانید که هر کجا به من وحی شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر کجا و هرچه شما هوس کنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفی شده، ولی گاهی آگاهیهایی از غیب به پیامبر عطا شده است. خداوند بارها دربارهی تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و... به پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله فرموده است: «ذلک من انباءالغیب نوحیه الیک» این قصهها، اطلاعات غیبی است که به تو میدهیم. در آخر سورهی جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیای خویش عطا نمیکند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشهای از آن را در اختیار اولیای خود قرار میدهد.
برخورد همهی انبیا با مردم یکسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود میگفت. ** هود، 31.***
پیام ها
1- صداقت انبیا، تا آنجاست که اگر فاقد قدرتی باشند، به مردم اعلام میکنند. «قل لا أقول»
2- از کارهای انبیا، مبارزه با خرافهگرایی و شخصیّتسازی کاذب است. «لااقول... لا اعلم»
3- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید. «لا اقول لکم عندی خزائن اللَّه»
4- زندگی، اهداف و شیوهی کار رهبر باید صریح و روشن برای مردم بیان شود. «قل لا اقول...»
5 - نگذارید مردم، شمارا بیش از آنچه هستید بپندارند. (شخصیّتها اگر القاب کاذب را از خود نفی کنند، جلوی غلوها و انحرافات گرفته میشود). «لا اقول لکم عندی خزائن اللَّه...»
6- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع کار نمیکردند، تا دیگران از روی ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نکنند که اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانهی الهی مشکلاتشان حل خواهد شد. «قل لا اقول...»
7- پیامبر برای زندگی شخصی یا ادارهی حکومت، همچون دیگران از مسیر عادّی اقدام میکند و از علم غیب و خزانهی الهی استفاده شخصی نمیکند، گرچه برای اثبات نبوّت لازم است استفاده کند. «لا اعلم الغیب»
8 - گرچه پیامبر خزائن الهی و علم غیب ندارد، ولی چون به او «وحی» میشود باید از او پیروی کرد. «یوحی الیّ»
9- کار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعی یا محیط زدگی، بلکه تنها براساس پیروی از وحی است. «ان اتّبع الاّ مایوحی الی»
10- رفتار و گفتار پیامبران، برای ما حجّت است، چون بر مبنای وحی است. «ان اتّبع الا ما یوحی الی»
11- پیروی از انبیا، بصیرت واعراض از آنان، نابینایی است. «قل هل یستوی الاعمی و البصیر»
12- فکر صحیح، انسان را به پیروی از انبیا وامیدارد و بهانهها و توقعات را کنار میگذارد. «أفلا تتفکّرون»