تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 3(سوره های مائده و انعام)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره انعام آیه 50

قُل لَّآ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی‏ إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَی‏ وَ الْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ‏

(ای پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمی‏کنم که گنجینه‏های خداوند نزد من است و من غیب هم نمی‏دانم و ادّعا نمی‏کنم که من فرشته‏ام، من جز آنچه را به من وحی می‏شود پیروی نمی‏کنم. بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمی‏اندیشید؟
نکته ها
گویا مردم بی ایمان خیال می‏کردند کسی می‏تواند پیامبر باشد که خزائن الهی در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام کارهای خود را از مسیر علم غیب حل کند، پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله در این آیه مأمور می‏شود با صراحت جلوی توقّعات نابجا و پندارهای غلط آنان را بگیرد و محدوده‏ی وظائف خود را بیان کند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحی الهی است، نه تمایلات شما و بدانید که هر کجا به من وحی شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر کجا و هرچه شما هوس کنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفی شده، ولی گاهی آگاهی‏هایی از غیب به پیامبر عطا شده است. خداوند بارها درباره‏ی تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و... به پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله فرموده است: «ذلک من انباءالغیب نوحیه الیک» این قصه‏ها، اطلاعات غیبی است که به تو می‏دهیم. در آخر سوره‏ی جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیای خویش عطا نمی‏کند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشه‏ای از آن را در اختیار اولیای خود قرار می‏دهد.
برخورد همه‏ی انبیا با مردم یکسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود می‏گفت. ** هود، 31.***
پیام ها
1- صداقت انبیا، تا آنجاست که اگر فاقد قدرتی باشند، به مردم اعلام می‏کنند. «قل لا أقول»
2- از کارهای انبیا، مبارزه با خرافه‏گرایی و شخصیّت‏سازی کاذب است. «لااقول... لا اعلم»
3- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید. «لا اقول لکم عندی خزائن اللَّه»
4- زندگی، اهداف و شیوه‏ی کار رهبر باید صریح و روشن برای مردم بیان شود. «قل لا اقول...»
5 - نگذارید مردم، شمارا بیش از آنچه هستید بپندارند. (شخصیّت‏ها اگر القاب کاذب را از خود نفی کنند، جلوی غلوها و انحرافات گرفته می‏شود). «لا اقول لکم عندی خزائن اللَّه...»
6- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع کار نمی‏کردند، تا دیگران از روی ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نکنند که اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانه‏ی الهی مشکلاتشان حل خواهد شد. «قل لا اقول...»
7- پیامبر برای زندگی شخصی یا اداره‏ی حکومت، همچون دیگران از مسیر عادّی اقدام می‏کند و از علم غیب و خزانه‏ی الهی استفاده شخصی نمی‏کند، گرچه برای اثبات نبوّت لازم است استفاده کند. «لا اعلم الغیب»
8 - گرچه پیامبر خزائن الهی و علم غیب ندارد، ولی چون به او «وحی» می‏شود باید از او پیروی کرد. «یوحی‏ الیّ»
9- کار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعی یا محیط زدگی، بلکه تنها براساس پیروی از وحی است. «ان اتّبع الاّ مایوحی الی»
10- رفتار و گفتار پیامبران، برای ما حجّت است، چون بر مبنای وحی است. «ان اتّبع الا ما یوحی الی»
11- پیروی از انبیا، بصیرت واعراض از آنان، نابینایی است. «قل هل یستوی الاعمی و البصیر»
12- فکر صحیح، انسان را به پیروی از انبیا وامی‏دارد و بهانه‏ها و توقعات را کنار می‏گذارد. «أفلا تتفکّرون»