وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَعِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَنَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّمُ الْغُیُوبِ
و زمانی که خداوند گفت: ای عیسی بن مریم! آیا تو به مردم گفتی: به غیر از خدا، من و مادرم را به عنوان دو معبود بگیرید؟ (عیسی) گفت: (خدایا!) تو پاک و منزّهی، مرا نشاید که حرف ناروایی که سزاوار من نیست بگویم، اگر چنین گفته بودم، تو آن را میدانستی (زیرا) تو آنچه را در دل و جان من است میدانی، امّا من از آنچه در ذات توست بیخبرم، همانا، دانای تمام غیبها تویی تو.
نکته ها
در آیه 109 همین سوره خواندیم که خداوند پیامبران را در قیامت جمع کرده و از آنان میپرسد: از مردم چه پاسخی شنیدید؟ این آیه، گفتگوی خدا و حضرت عیسی را در آن روز بیان میکند.
گرچه مسیحیان، امروز مریم را خدا نمیدانند، ولی چون گروهی از آنان در آن زمان عقیده به خدا بودن مریم داشتند و یا به خاطر آنکه عبادت در برابر مجسّمه او به منزلهی معبود قرار دادن اوست، تعبیر به «اله» شده است. «اتّخذونی و اُمّی الهین»
«دون اللّه»، نشانهی شرک است، نه نفی خدا، یعنی علاوه بر خدا، عیسی و مریم را معبود دانستن شرک است. البتّه تثلیث فعلی مسیحیان، اب و ابن و روحالقدس است.
امام رضا علیه السلام فرمود: دربارهی من دو گروه هلاک میشوند و من تقصیری ندارم: یکی علاقمندان افراطی، دیگری کینه توزان بیجهت. ** تفسیر نورالثقلین.***
تسبیح حضرت مسیح، خود نشانه دیگری است که خداوند منزّه از هرگونه شریکی است. در آیات دیگر آمده است: «وقالوا اتّخذ الرّحمن ولداً سبحانه» ** انبیاء، 26.*** ، «ویجعلون للّه البنات سبحانه» ** نحل، 57.*** که خدا را از داشتن هر گونه فرزند، چه دختر چه پسر، منزّه میشمارد.
پیام ها
1- گاهی سؤال و توبیخ یک بیگناه، برای هشدار به دیگران است. «ءأنت قلت» گاهی به در میگویند تا دیوار بشنود.
2- ادّعای الوهیّت برای انسان، گرچه پیامبر باشد، ادّعایی باطل است. «ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحقّ»
3- انبیا معصومند. «مایکون لی أن أقول ما لیس لی بحقّ»
4- انبیا از غلوّ پیروان خود بیزارند. «ان کنت قلته فقد علمته»
5 - همهی گفتههای انسان و اسرار درونش برای خداوند روشن و معلوم است. «فقد علمته تعلم ما فی نفسی»
6- تسبیح و تنزیه خدا از هر نسبت ناروا، لازم است. «سبحانک»
7- علم انبیا محدود است. «لا اعلم ما فی نفسک» و کسی که علمش محدود است، شایستهی خدایی نیست.
8 - افکار و اسرار مردم از امور غیبی است که خدا بدان آگاه است. «تعلم ما فی نفسی... انّک انت علاّم الغیوب»
9- آگاهی کامل و گسترده بر همهی حقایق مخصوص خداست. «انّک انت علاّم الغیوب»