مادرش لیلی بنت مسعود بن خالد است و مردی از همدان او را شهید کرد و از مدائنی روایت شده است که او را در جوانی کشته یافتند و معلوم نشد قاتل او که بوده است و در مناقب گوید: ابوبکر بن علی علیهالسلام به مبارزت آمد و میگفت:
شیخی علی ذوالفخار الاطول - من هاشم الخیر الکریم المفضل
هذا حسین ابن النبی المرسل - عنه نحامی بالحسام المصقل
تفدیه نفسی منی اخ مبجل
و جنگ پیوست تا رجز بن بدر جحفی (کذا) و گویند: عقبه غنوی او را شهید کرد.
و در مناقب است که پس از وی عمر بن علی علیهالسلام به مبارزت آمد و این رجز میخواند:
خلوا عداة الله خلوا عن عمر - خلوا عن اللیث الحصور المکفهر
یضربکم بسیفه و لا یفر - یا زجر یا زجر تدان من عمر
و زجر قاتل برادر خود را بکشت آن گاه داخل هنگامه جنگ شد.
مؤلف گوید: مشهور بین اهل تاریخ این است که عمر با برادرش به کربلا نیامد.
و مترجم گوید: این رجز را به اندکی اختلاف طبری از شمر بن ذی الجوشن نقل کرده است و مصرع اول این است:
خلوا عداة الله خلو عن شمر
صاحب عمدة الطالب گوید: عمر بن علی علیه السلام با برادرش به کوفه نرفت و آن روایت که وی در کربلا حاضر بود صحیح نیست بلکه در نسع در گذشت، هفتاد و پنج یا هفتاد و هفت ساله.
ابوالفرج گفت: محمد بن علی حمزه گفته است که ابراهیم بن علی بن ابی طالب علیهالسلام آن روز به شهادت رسید ومن در هیچ یک از کتب انساب نام ابراهیم را نیافتم.
سید (ره) گفت: مصنف کتاب مصابیح روایت کرده است که حسن بن حسن علیهالسلام معروف به مثنی در آن روز پیش عمش جنگ کرد و هفده تن بکشت و هیجده زخم بدو رسید و بیفتاد پس خالوی او اسماء بن خارجه او را برداشت و به کوفه برد و علاج کرد تا بهتر شد آن گاه او را به مدینه روانه کرد.
در بحار است و هم از مقتل خوارزمی روایت شده است که پسری از سراپرده بیرون آمد ترسان و دو گوشواره مروارید در گوش داشت به راست و چپ مینگریست و دو گوشواره او لرزان بودند پس هانی بن بعیث بر او حمله کرد و او را بکشت. شهربانو بدو نگریست و از غایت دهشت چیزی گفتن نمیتوانست و زبانش بنده آمده بود.
(طبری) از هشام کلبی از ابوالهذیل سکونی از هانی بن ثبیت حضرمی روایت کرده است ابوالهذیل گفت: هانی را در مجلس حضرمیان نشسته دیدم در زمان خالد بن عبدالله پیری سالخورده بود میگفت من از آنها بودم که در مقتل حسین علیهالسلام حاضر بودند. ده مرد بودیم همه اسب سوار، ناگاه پسری از آل حسین علیهالسلام بیرون آمد چوبی از ستونهای خیمه در دست داشت ازار و پیراهنی در بر ترسان بود به راست و چپ مینگریست گویی اکنون میبینم که چون سر خویش میگردانید مرواریدهای گوشوارش میلرزید ناگهان مردی تازان بیامد تا نزدیک او شد از روی اسب سوی او بگردید و آن پسر را با شمشیر دو نیمه کرد.
هشام گفت: سکونی گفت: کشنده آن پسر خود هانی بود و نام خود را صریح نگفت و پوشیده داشت و مؤلف به این شعر تمثل کرد:
فلم تر عینی کالصغار مصائبهم - یقلب اکباد الکبار علی الجمر
یعنی: دیده من ندید مانند کودکان که مصیبتشان جگر بزرگان را بروی آتش میگرداند و کباب میکند.
ابوحنیفه دینوری گفت: گویند که چون عباس کثرت کشتگان بدید با برادران خود عبدالله و جعفر و عثمان گفت: (و این برادران مادرشان ام البنین عامریه بود از آل وحید) جانم فدای شما پیش روید و از سالار خویش حمایت کنید تا پیش روی آن جان دهید.
پس همه با هم پیش رفتند و جلوی حسین علیهالسلام بایستادند به روی و گلو و سینه او را از دشمن حفظ میکردند پس هانی بن ثویب حضرمی بر عبدالله بن علی حمله کرد و او را بکشت آن گاه بر برادرش جعفر تاخت و او را نیز بکشت و یزید اصبحی تیری بر عثمان افکند و او را بکشت و سر او را جدا کرد و آن را نزد عمر سعد برد و گفت: انعام و پاداش مرا بده. گفت: انعام از امیر خود طلب یعنی عبیدالله که او پادش تو را بدهد.
اما عباس بن علی علیهالسلام پیش روی حسین علیهالسلام ایستاده بود و نزدیک او جهاد میکرد و حسین علیهالسلام به هر سو میگردد با او بود تا کشته شد. رحمة الله.