تربیت
Tarbiat.Org

حماسه کربلا (دمع السجوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

مقتل عبدالله انصاری و عبدالرحمن غفاری‏

(طبری) چون همراهان حسین علیه‏السلام فزون دشمن را بر خویش بدیدند و دانستند که دفع شر از حسین علیه‏السلام و از خود نمی‏توانند در کشته شدن پیش روی آن حضرت بر یکدیگر پیشی می‏جستند. پس عبدالله بن عرزه غفاری و برادرش عبدالرحمن نزد او آمدند و گفتند: یا اباعبدالله علیک السلام دشمن ما را فرو گرفت و به تو نزدیک شد ما دوست داریم پیش روی تو کشته شویم جان پناه تو باشیم و شر از تو دور کنیم.
فرمود: مرحبا بکما نزدیک من آیید، نزدیک او شدند و نبرد می‏کردند یکی از آن دو می‏گفت:
قد علمت حقا بنو غفار - و خندف بعد بنی نزار ‏
لنضربن معشر الفجار - بکل عضب صارم بتار ‏
یا قوم ذو دواعن بنی الاحرار - بالمشرقی و القنا الخطار‏
و مؤلف در حاشیه گوید: این مرد عبدالرحمن بود. و گوید: که جنگ کرد تا کشته شد.
و طبری گوید: دو جوان جابری که پسر عم یکدیگر بودند و برادران مادری یکی سیف بن حرث بن سریع (بتصغیر) و دیگری مالک بن عبد بن سریع گریان نزد حسین علیه‏السلام آمدند به آن‏ها فرمود: ای برادرزادگان از چه گریانید امیدوارم پس از ساعتی چشم شما روشن شود.
گفتند: فدای تو شویم برای خویش گریه نمی‏کنیم، بر تو می‏گرییم که می‏بینیم دشمنان گرد تو را گرفته‏اند و نمی‏توانیم از تو دورشان سازیم.
فرمود: ای برادرزادگان خداوند شما را جزای خیر دهد بر این اسف و اندوه و مواسات شما با من بهترین جزا که پرهیزگاران را باشد.
مؤلف گوید: پس پیش رفتند و گفتند: علیک السلام یابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم امام فرمود: و علیک السلام، آن گاه کارزار کردند تا کشته شدند.