تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد دوم - فروع مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

4- تقلید سازنده و کورکورانه‏

تقلید نیز همانند تعصّب دارای دو شاخه است: شاخه مثبت، و شاخه منفی، و به تعبیر دقیق‏تر برای تقلید چهار قسم تصوّر می‏شود که سه قسم آن منفی است و یک قسم آن مثبت.
نخست تقلید جاهل از جاهل است که گروهی نادان چشم و گوش بسته از گروه نادان دیگری تبعیّت کنند و اعتقادات و رسوم و سنّت‏های غلط آنان را پذیرا گردند، این‏گونه تقلید است که در آیات قرآن شدیداً از آن مذمّت شده و از اسباب لجاجت و تعصّب و گاه از آثار آن محسوب می‏شود و سبب انتقال خرافات از قومی به قوم دیگر، و ایستادن در برابر انبیای الهی و داعیان به سوی حق است.
دوّم تقلید عالم از جاهل است که بدترین نوع تقلید می‏باشد و آن اینکه انسان آگاهی به خاطر گرفتار شدن در چنگال تعصّب، علم خود را رها ساخته و چشم و گوش بسته به دنبال جاهلان بیفتد.
مسئله عوام‏زدگی و تسلیم دانشمندان قوم در برابر عوام نوعی تقلید عالم از جاهل است.
سوّم تقلید عالم از عالم دیگر است به این صورت که انسان گاه، زحمت بحث و بررسی و تحقیق درباره بعضی از مسائل را به خود ندهد و چشم و گوش بسته به دنبال عالمی بیفتد، روشن است که این تقلید نیز نکوهیده است، هر چند مانند قسم اوّل و دوّم نیست، زیرا بر علما و دانشمندان هر امّت لازم است به تحقیق و بررسی مسائل بپردازند و با داشتن سرمایه‏های علمی در برابر تقلید کورکورانه تسلیم نشوند، به همین دلیل در فقه اسلامی آمده است که تقلید کردن بر مجتهد حرام است، و یکی از تعبیرهای معروفی که در اجازه‏های اجتهاد نوشته می‏شود ((یحرم علیه التقلید می‏باشد، مگر اینکه رشته تخصّصی آن دو عالم از همه جدا باشد (مانند طبیب متخصّص قلب که مثلاً در بیماری چشم خود به متخصّصان چشم پزشکی مراجعه می‏کنند) و یا متخصّصی که به استاد خود رجوع می‏کند که در واقع هر دو از قبیل قسم چهارم است که به آن اشاره خواهد شد.
نوع چهارم تقلید جاهل از عالم در آنچه مربوط به علم اوست، و به تعبیر دیگر مراجعه غیرمتخصّصین به متخصّصین هر فن، و باز به تعبیر دیگر آنچه را که انسان نمی‏داند از کسانی که آگاه و اهل خبره آنند فراگیرد و به آن عمل کند (درست مانند مراجعه بیماران به اَطبّاه در بیماری‏های مختلف) این مسئله پایه زندگی فردی و اجتماعی انسان را تشکیل می‏دهد.
توضیح اینکه: علوم و فنون و دانشها به حدّی وسیع و گسترده است که یک انسان هرگز نمی‏تواند در همه آنها صاحب‏نظر و اهل اطّلاع باشد، از قدیم‏الایّام چنین بوده و در عصر ما که علوم به شاخه‏های بسیار متعدّد و پیشرفته‏ای تقسیم شده این مسئله ظاهرتر و آشکارتر است تا آنجا که حتّی یک انسان نمی‏تواند مثلاً در تمام رشته‏های پزشکی یا راه و ساختمان صاحب‏نظر باشد، تا چه رسد به رشته‏های دیگر.
با این حال چاره‏ای جز این نیست که افراد ناآگاه به آگاهان هر رشته مراجعه کنند، این یک اصل مسلّم است که از سوی تمام عُقلای جهان به رسمیّت شناخته شده است و رها کردن آن سبب از هم پاشیدگی تمام پیوندهای اجتماعی می‏شود.
در مسائل معنوی و اخلاقی و علوم دینی نیز همین‏گونه است، هرگز نمی‏توان انتظار داشت که همه مردم در همه رشته‏های علوم اسلامی صاحب‏نظر باشند، بعضی از این رشته‏ها به اندازه‏ای وسیع و گسترده است که بعد از پنجاه سال نیز احتیاج به بحث و بررسی بیشتر دارد (مانند علم فقه).
طبیعی است که در این‏گونه علوم نیز افراد غیر وارد به آگاهان این علوم مراجعه کنند.
ولی البتّه در مورد اصول دین که پایه‏های اصلی دین را تشکیل می‏دهد و هر کس به فراخور حالش می‏تواند درباره آن تحقیق کند باید دلیلی متناسب با فکر و فهم خود به دست آورد، و تقلید در آن جایز نیست، باید تحقیق کرد و آن را از روی دلیل شناخت.
به هر حال این قسم تقلید مذموم و نکوهیده حساب نمی‏شود، این مصداق ...انّا وجدنا آبائنا علی امّة و انّا علی آثارهم مقتدون(332) نیست بلکه مصداق ...فأسئلوا أهل الذّکر ان کنتم لاتعلمون(333) است.
تعصّب مذموم که سبب لجاجت و تقلید کورکورانه است، ارتباطی با این مسئله ندارد.