قلب انسان کانون عواطف و احساسات است. هرگاه عزیزی را از دست دهد، ناراحت گشته و اشکهایش جاری میشود؛ امّا نباید هرگز اینگونه اظهار تأثّر را با جزع و بیتابی و بیصبری اشتباه کرد؛ زیرا قلب انسان در برابر حوادث ناگوار عکسالعمل نشان داده و چشم انسان نیز که دریچه قلب است، ممکن است از تأثیرات قلب متأثّر گردد.
بنابراین گریه و سوگواری برای از دست دادن عزیزان یک امر طبیعی و انسانی است.
مهم آن است که انسان در مصبیت، سخنی که حاکی از ناشُکری و شکایت باشد، بر زبان نراند و حرفهایی که دور از شأن یک بنده مطیع پروردگار است، نگوید؛ خودزنی ننموده و گریبان ندرد. در این رابطه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میفرمایند: لیس منّا من ضرب الخدود و شقّ الجیوب و دعا بدعوی الجاهلیّة؛ کسی که لطمه به صورت زند و یا گریه چاک کند، یا (به هنگام مصیبت) سخنانی همانند مردم جاهلیت بر زبان راند، از ما نیست.(804)
در حالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده است: هنگامی که ابراهیم علیه السّلام فرزند حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، بدرود حیات گفت، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گریه کرد، به گونهای که سیلاب اشک بر سینهاش جاری شد، عرض کردند: ای رسول خدا! تو ما را از گریه نهی کردی، امّا خودت گریه میکنی؟ فرمود: لیس هذا بکاء و انّ هذه رحمة و من لم یرحم لایرحم؛ این گریه نیست، این رحمت و اظهار محبّت است و کسی که رحم و عاطفه نداشته باشد، به او رحم نخواهد شد (و مشمول رحمت حق نمیگردد).(805)
همین موضوع به صورت مشروحترین در کتاب بحارالانوار چنین نقل شده است: هنگامی که ابراهیم، فرزند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آخرین لحظات عمر خود را سپری میکرد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم او را در دامان خود نهاد و گفت: فرزندم! نمیتوانم در برابر تقدیرات الهی کاری برای تو انجام دهم، این سخن را گفت و اشک در چشمانش سرازیر شد، عبدالرحمن بن عوف حاضر بود و عرض کرد: ای رسول خدا! گریه میکنی، مگر ما را از گریه نهی نکردهاید؟ حضرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: من شما را از نوحهگری جاهلانه، از دو صدای احمقانه و فاجرانه نهی کردم، نخست، داد و فریاد آمیخته با لهو و لعب و آهنگهای شیطانی، هنگامی که فرود نعمتهاست؛ و دیگر، فریادهای هنگام مصیبت، خراشیدن صورت، چاک کردن گریبان و نغمههای شیطانی است؛ ولی آنچه را از من دیدی، عاطفه و رحمت است و هر کس که عاطفه و رحم نداشته باشد، رحم نخواهد شد... سپس به فرزندش چنین خطاب کردند: و انّا لمحزونون تبکی العین و یدمع القلب و لانقول ما یسخط الرّب عزّوجلّ؛ ما به خاطر تو غمگین هستیم، چشم میگرید و قلب اشک میریزد؛ ولی چیزی که خداوند متعال را به خشم آورد، نمیگویم.(806)
گاهی ممکن است انسان از خود بی خود شود، فریاد بکشد و گریبان چاک کند یا این که اظهار بیتابی نموده و لطمه برخویش زند که اگر در حدّ معقول و معمول آن برای ایجاد هیجان عمومی و بسیج عواطف در برابر دشمنان باشد، ضروری به نظر میرسد؛ پس حساب موارد استثنایی را که در حالات بعضی از بزگان دیده میشود، باید جدا کرد.
این سخن را با حدیث دیگری از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به پایان میبریم: النّیاحة عمل الجاهلیّة؛ نوحهگری از اعمال جاهلیت است.(807)
منظور از نوحهگری در این جا، عزاداری و یا ذکر مصیبت و گریستن و عزاداری فردی یا دسته جمعی نیست، بلکه اشاره به کاری دارد که در زمان جاهیلت، میان عرب رایج بوده که اگر عزیزی از دنیا میرفت، زنان نوحهگری حرفهای را دعوت میکردند.
آنها نیز با داد و ناله و فریاد مصنوعی، اوصاف دروغ و مبالغههای بیمعنی درباره شخص از دست رفته، ذکر میکردند و گاه لباسهای خود را پاره کرده و بر سر و صورت میزدند، و با این اعمال ناهنجار، فضای عزای او را گرم میکردند.
پایان جلد دّوم
خداوندا! تو خوب میدانی، اگر ما توفیق پیمودن راه اولیائت را در تهذیب نفس و حُسن اخلاق و صفای باطن نیافتهایم، خواهان و عاشق آن هستیم، ما را بر این کار موفق دار و در این راه ما را یاری فرما و به گروه ((من أنعم اللّه علیهم ملحق نما و همراه و همدم و حَسن أولئک رفیقاً کن!
آمین یا ربّ العالمین
...................) Anotates (.................
1) بقره، 34.
2) اعراف، 13.
3) نهجالبلاغه، خطبه 192.
4) بقره، 34.
5) حجر، 33.
6) حجر، 29.
7) نهجالبلاغه، خطبه 192.
8) همان مدرک.
9) نوح، 7.
10) هود، 38.
11) فصّلت، 15.
12) اعراف، 88.
13) عنکبوت، 39.
14) مائده، 82.
15) مدثر، آیه 22 تا 24.
16) تفسیر قرطبی، جلد 10، صفحه 6866؛ شبیه همین معنی در بسیاری از تفاسیر و کتب دیگر نیز نقل شده است.
17) مؤمن، 35.
18) زمر، 72.
19) اعراف، 146.
20) اقتباس از تفسیرالمیزان، جلد 8، صفحه 246، (ذیل آیه.)
21) نحل، 23.
22) نساء، 172.
23) نساء، 173.
24) اعراف، 40.
25) جمل در لغت به معنی شتری است که تازه دندان در آورده و یکی از معانی جمل، طنابهای محکمی است که کشتیها را با آن مهار میکنند (تاج العروس و قاموس).
26) مجمعالبیان، ذیل آیه مورد بحث.
27) کنزالعمّال، حدیث 7734.
28) نهجالبلاغه، خطبه 192 (خطبه قاصعه).
29) غررالحکم، حدیث 2609.
30) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 186.
31) اصول کافی، جلد 2، صفحه 289، حدیث 1.
32) اصول کافی، جلد 2، صفحه 310.
33) غررالحکم، حدیث 2898.
34) بحارالانوار،جلد 70، صفحه 234.
35) نهجالبلاغه، کلمات قصار، 419.
36) نازعات، 24.
37) قصص، 38.
38) حجر، 33.
39) اعراف، 12.
40) مؤمنون، 47.
41) همان سوره، 34.
42) فرقان، 21.
43) اقتباس از المحجّةالبیضاء، جلد 3، صفحه 269.
44) المحجّةالبیضاء، جلد 6، صفحه 240.
45) المحجّةالبیضاء، جلد 6، صفحه 243.
46) قصص، 79.
47) برای توضیح بیشتر و برای اطلاع از وضع قارون، به جلد 18 تفسیر نمونه ذیل آیات بالا مراجعه نمایید.
48) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 206، چاپ آخوندی.
49) مسندالفردوس دیلمی، مطابق نقل المحجّةالبیضاء، جلد 6، صفحه 247.
50) سنن ابن ماجه، شماره حدیث 3605.
51) اصول کافی، جلد 2، صفحه 309، بابالکبر، حدیث 1.
52) بحارالانوار، جلد 1، صفحه 153.
53) نهجالبلاغه، حکمت 371.
54) غررالحکم، حدیث 523.
55) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 235.
56) همان، جلد 70، صفحه 231.
57) غررالحکم، حدیث 4614.
58) همان مدرک، حدیث 7162.
59) همان مدرک، حدیث 7167.
60) غررالحکم، حدیث 7169.
61) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 229.
62) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 231، حدیث 24.
63) محجّةالبیضاء، جلد 6، صفحه 256.
64) بحارالانوار، جلد 76، صفحه 310.
65) تصنیف غررالحکم، حدیث 5148، صفحه 249، شرح غررالحکم، صفحه 232، شماره 5920.
66) کنزالعمّال، حدیث 690.
67) تنبیهالخواطر (مطابق نقل میزانالحکمه، جلد 4، حدیث 21825)؛ محجّةالبیضاء، جلد 6، صفحه 222.
68) بحارالانوار، جلد 72، صفحه 119، حدیث 5.
69) تحفالعقول، صفحه 363.
70) مکارمالاخلاق، صفحه 51.
71) غررالحکم، حدیث 4614 - 4613.
72) غررالحکم، حدیث 4302.
73) کنزالعمّال، 5719.
74) بحارالانوار، جلد 72، صفحه 121.
75) همان مدرک، جلد 2، صفحه 62.
76) کنزالعمّال، حدیث 8506.
77) اصول کافی، جلد 2، صفحه 122، حدیث 6.
78) معراج السعاده، صفحه 300.
79) اصول کافی، جلد 2، صفحه 124.
80) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 176.
81) فهرست موضوعی غررالحکم، جلد 7، صفحه 405 (چاپ دانشگاه تهران).
82) المحجّة البیضاء، جلد 6، صفحه 271 (با کمی تلخیص).
83) سفینةالبحار، جلد 2، صفحه 458 (مادّه کبر).
84) هود، 87.
85) ص، 33.
86) ص، 34.
87) ص، 34.
88) التحقیق، مادّه هلع.
89) در تفسیر مجمعالبیان و بسیاری از تفاسیر دیگر، در تفسیر سوره جمعه این داستان با تفاوت مختصری آمده است.
90) میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 588، شماره 3139.
91) نهجالبلاغه، نامه 53.
92) غررالحکم، حدیث 820؛ میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 586، شماره 3596.
93) غررالحکم، حدیث 982؛ میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 586، شماره 3592.
94) غررالحکم، حدیث 1753؛ میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 587، شماره 3615.
95) اصول کافی، جلد 2، صفحه 316، حدیث 76، باب حبّ الدنیا و الحرص علیها.
96) اصول کافی، جلد 2، صفحه 316، حدیث 6، باب حبّ الدنیا و الحرص علیها.
97) غررالحکم، حدیث 1550؛ تصنیفالغرر، صفحه 294.
98) غررالحکم، حدیث 6628.
99) نهجالبلاغه، نامه 53.
100) سفینةالبحار، مادّه حرص.
101) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 22.
102) امالی صدوق، صفحه 394؛ غررالحکم، حدیث 4949.
103) بحارالانوار، جلد 69، صفحه 68.
104) توبه، 128.
105) نحل، 37.
106) یوسف، 103؛ نساء، 129.
107) نهجالبلاغه، خطبه 193.
108) بحارالانوار، جلد 64، صفحه 271، حدیث 3 و صفحه 294، حدیث 18.
109) میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 589، حدیث 3646.
110) آل عمران، 26.
111) نحل، 96.
112) میزانالحکمه، جلد 3، صفحه 2557.
113) بقره، 268.
114) شرح فارسی غررالحکم، جلد 5، صفحه 338.
115) اقتباس از المحجّةالبیضاء، جلد 6، صفحه 58 تا 54 (با تلخیص).
116) انعام، 32.
117) حدید، 20.
118) آل عمران، 185.
119) لقمان، 33.
120) روم، 7.
121) توبه، 38.
122) نساء، 94.
123) انفال، 67.
124) کهف، 46 و 28.
125) هود، 15.
126) احزاب، 28.
127) نمل، 24.
128) بحارالانوار، جلد 54، صفحه 356.
129) کنزالعّمال، جلد 3، صفحه 184، حدیث 6074.
130) غررالحکم، حدیث 4870.
131) غررالحکم، حدیث 3518.
132) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 60.
133) اصول کافی، جلد 2، صفحه 130، باب ((حبّ الدنیا، حدیث 11.
134) اصول کافی، جلد 2، صفحه 136.
135) غررالحکم شرح فارسی، جلد 3، صفحه 397، شماره 4878.
136) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 81.
137) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 188.
138) بقره، 180.
139) اعراف، 96.
140) جمعه، 10.
141) نوح، 12 تا 11.
142) نساء، 5.
143) فتح، 20.
144) انفال، 26.
145) جلد 12، صفحه 18 تا 16.
146) وسائلالشیعه، جلد 12، صفحه 16.
147) وسائلالشیعه، جلد 12، صفحه 19، باب استحباب جمع المال من حلال...، حدیث 3.
148) نهجالبلاغه، خطبه 209.
149) وسائلالشیعه، جلد 12، صفحه 19، حدیث 4.
150) مائده، 27.
151) مائده، 28.
152) مائده، 30.
153) تفسیر قرطبی، جلد 3، صفحه 2133.
154) مائده، 31.
155) نورالثّقلین، جلد 1، صفحه 616.
156) تفسیر نورالثّقلین، جلد 1، صفحه 610، حدیث 125.
157) یوسف، 4.
158) یوسف، 4.
159) تفسیر برهان، جلد 2، صفحه 2433؛ تفسیر ابوالفتح رازی، جلد 6، صفحه 341.
160) یوسف، 8.
161) یوسف، 9.
162) نساء، 54.
163) بقره، 109.
164) حشر، 10.
165) حجر، 47.
166) المحجّةالبیضاء، جلد 5، صفحه 325.
167) اصول کافی، جلد 2، صفحه 306، حدیث 1 و 2.
168) غررالحکم، شرح فارسی، جلد 1، صفحه 91.
169) همان مدرک.
170) شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، جلد 1، صفحه 316؛ بحارالانوار، جلد 70، صفحه 241.
171) غررالحکم، حدیث 6857.
172) المحجّةالبیضاء، جلد 5، صفحه 327.
173) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 275.
174) المحجّةالبیضاء، جلد 5، صفحه 327.
175) غررالحکم شرح فارسی، جلد 1، صفحه 326.
176) به لسان العرب و التحقیق فی کلمات القرآن الحکیم مراجعه شود.
177) اصول کافی، جلد 2، صفحه 307، حدیث 7.
178) المحجّةالبیضاء، جلد 5، صفحه 326.
179) اصول کافی، جلد 2، صفحه 307.
180) سفینةالبحار، مادّه حسد.
181) سفینةالبحار، مادّه حسد (این احتمال در تفسیر روایت نیز داده شده که این مجازات برای حسود بس که او غمگین میشود در حالی که تو شادمان هستی).
182) غررالحکم، 1474.
183) تصنیف غررالحکم، صفحه 300 و 301؛ شرح غررالحکم، 2931.
184) بحارالانوار جلد 70، صفحه 256.
185) شرح غررالحکم، 331.
186) بحارالانوار جلد 70، صفحه 256.
187) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 256.
188) تصنیف غررالحکم، صفحه 300؛ شرح غررالحکم، 10376.
189) اصول کافی، جلد 2، صفحه 307.
190) اصول کافی، جلد 2، صفحه 307.
191) شرح غررالحکم، حدیث 371.
192) شرح غررالحکم، 885.
193) غررالحکم، حدیث 1017.
194) تصنیف غررالحکم، صفحه 301؛ شرح غررالحکم، 1520.
195) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 255.
196) محجّةالبیضاء، جلد 5، صفحه 325.
197) همان مدرک.
198) معراج السعاده، صفحه 429.
199) تصنیف غررالحکم، صفحه 300، حدیث 6806.
200) تحفالعقول، صفحه 50.
201) بحارالانوار، جلد 55، صفحه 323، حدیث 12؛ کافی، جلد 8، صفحه 108.
202) تصنیف غررالحکم، صفحه 300، حدیث 6808.
203) اعراف، 62.
204) همان، 68.
205) محجّةالبیضاء، جلد 5، صفحه 325.
206) اصول کافی، صفحه 28، حدیث 5 و 4.
207) همان مدرک.
208) جلد 6، صفحه 293.
209) اعراف، 12.
210) همان، 12.
211) هود، 27.
212) همان، 32.
213) هود، 91.
214) زخرف، 52 - 51.
215) آل عمران، 24.
216) اعراف، 77.
217) حدید، 14.
218) منافقون، 7.
219) همان، 8.
220) فجر، 15.
221) قمر، 44.
222) همان، 45.
223) انعام، 70.
224) لقمان، 33.
225) غررالحکم، حدیث 5750.
226) غررالحکم، حدیث 3002.
227) غررالحکم، حدیث 7183.
228) غررالحکم، حدیث 2376.
229) نهجالبلاغه، خطبه 2.
230) نهجالبلاغه، کلمات قصار، حکمت 282.
231) غررالحکم، حدیث 5973.
232) مکارمالاخلاق، جلد 2، صفحه 350.
233) نهجالبلاغه، خطبه 223.
234) غررالحکم، حدیث 8744.
235) همان مدرک، حدیث 1384.
236) همان مدرک، حدیث 10363.
237) غررالحکم، حدیث 6390.
238) همان مدرک، 7566.
239) غررالحکم، حدیث 1384.
240) میزان الحکمه، جلد 3، صفحه 2237 (مادّه غرور).
241) روم، 9.
242) نهجالبلاغه، کلمات قصار، حکمت 419.
243) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 173.
244) بحارالانوار، جلد 14، صفحه 329 (با کمی توضیح).
245) المحجّةالبیضاء، جلد 8، صفحه 245.
246) نهجالبلاغه، خطبه 42.
247) اعراف، 74.
248) شعرا، 129 - 128.
249) شعرا، 149 تا 146.
250) حدید، 14.
251) همان، 14.
252) تفسیر قرطبی، جلد 9، صفحه 6417.
253) حدید، 16.
254) نجم، 24.
255) این احتمال نیز در تفسیر ((عدّده داده شده است که منظور شمارش کردن نیست، بلکه مال را وسیله و ((عُدّه خود قرار دهد و در همه حال بر آن تکیه نماید.
256) همزه، 1 تا 3.
257) هُمَزَة و لُمَزَة هر دو صیغه مبالغه است، اولی از مادّه هَمز به معنی شکستن گرفته شده و دومی از مادّه لَمز به معنی غیبت و عیبجویی کردن است، بعضی معتقدند هُمَزَة به کسی میگویند که با اشارات عیبجویی میکند و لُمَزَة به کسی که با زبان این کار را انجام میدهد.
258) محمّد، 25.
259) تفسیر قرطبی، جلد 5، صفحه 3618؛ شبیه به همین معنی با کمی تفاوت در بحارالانوار، جلد 70، صفحه 164 نیز آمده است.
260) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 163، حدیث 19.
261) تصنیف غررالحکم، صفحه 312.
262) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 164.
263) تصنیف غررالحکم، صفحه 312.
264) همان مدرک.
265) همان مدرک، صفحه 313.
266) نهجالبلاغه، کلمات قصار، کلمه 211 و 34.
267) تصنیف غررالحکم، صفحه 312، حدیث 7223.
268) غررالحکم، حدیث 1375.
269) المحجّة البیضاء، جلد 8، صفحه 246.
270) میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 103 (مادّه امل).
271) میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 104؛ المحجّةالبیضاء، جلد 8، صفحه 245.
272) بحارالانوار، جلد 1، صفحه 156.
273) غررالحکم، حدیث 3054.
274) همان مدرک، جلد 5، صفحه 295 (چاپ دانشگاه تهران).
275) میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 104 (مادّه امل).
276) همان مدرک.
277) قبلاً در بخش احادیث گذشت.
278) تصنیف الغرر، صفحه 312، حدیث 7215.
279) تصنیف الغرر، صفحه 314.
280) غررالحکم، جلد 2، صفحه 405.
281) غررالحکم، حدیث 1375.
282) تصنیف الغرر، صفحه 314.
283) المحجّةالبیضاء، جلد 8، صفحه 246.
284) بحارالانوار، جلد70، صفحه 167.
285) تصنیف غررالحکم، صفحه 313.
286) تحف العقول، صفحه 207.
287) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 122.
288) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 122.
289) تصنیف غررالحکم، صفحه 312.
290) تصنیف غررالحکم، صفحه 314.
291) همان مدرک.
292) بقره، 96.
293) کهف، 46.
294) بحارالانوار، جلد 8، صفحه 261.
295) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 261.
296) نوح، 7.
297) همان، 23.
298) اعراف، 70.
299) انبیاء، 52.
300) انبیاء، 53.
301) شعراء، 73 ، 72.
302) شعراء، 74.
303) لِتَلفِتَنا از مادّه لفت (بر وزن نفت) به معنی منصرف ساختن است، و التفات نیز از همین مادّه گرفته شده و به معنی توجّه به چیزی بعد از انصراف از چیز دیگر است.
304) یونس، 78.
305) بقره، 170.
306) همان مدرک.
307) فتح، 26.
308) شعراء، 199 - 198.
309) اصول کافی، جلد 2، صفحه 308، باب العصبیّة، حدیث 3.
310) بقره، 113.
311) زخرف، 23.
312) صافّات، 36.
313) اصول کافی، جلد 2، صفحه 308 (باب العصبیّة).
314) کافی، جلد 8، صفحه 162، حدیث 17.
315) سنن ابی داوود، حدیث 5121، طبق نقل میزانالحکمه.
316) نهجالبلاغه، خطبه قاصعه، خطبه 192.
317) اصول کافی، جلد 2، صفحه 308، حدیث 2.
318) میزانالحکمه، جلد 4، صفحه 2770 (مادّه لجاجه).
319) همان مدرک.
320) همان مدرک.
321) نهجالبلاغه، کلمات قصار، شماره 179.
322) غررالحکم، حدیث 10662.
323) غررالحکم (طبق نقل میزانالحکمه، باب اللّجاجة).
324) همان مدرک.
325) همان مدرک، (مادّه لجاجت).
326) نهجالبلاغه، خطبه 192 از بند 22 تا 23.
327) نهجالبلاغه، خطبه 192، بند 76 تا 79.
328) اصول کافی، جلد 2، صفحه 308 (باب العصبیّة، حدیث 7).
329) بچهدان حیوان.
330) منظور از وارد شدن تعصّب در بهشت، وارد شدن صاحب آن است.
331) اصول کافی، جلد 2، صفحه 308.
332) زخرف، 23.
333) نحل، 43.
334) نهجالبلاغه، خطبه 192.
335) نساء، 65.
336) احزاب، 36.
337) انبیاء، 51.
338) انبیاء، 57.
339) انبیاء، 58.
340) نمل، 10.
341) طه، 21.
342) بقره، 250.
343) احزاب، 13.
344) احزاب، 22.
345) توبه، 52.
346) آل عمران، 172.
347) آل عمران، 173.
348) آل عمران، 175.
349) در ترکیب جمله انّما ذلکم الشّیطان یخوّف أولیائه دو عقیده در میان مفسّران وجود دارد که در مفهوم آیه بسیار اثر میگذارد، بعضی اولیاء را فاعل (یا به منزله فاعل با تقدیر من أولیائه) دانستهاند، مطابق این تفسیر پیروان شیطان بودند که به تهدید و ارعاب مردم پرداختند، در حالی که بعضی دیگر برای اولیاء معنی مفعولی قائلند همان گونه که ظاهر آیه شریفه، طبق قرائت مشهور دلالت دارد، بنابراین مطابق این نظر معنی آیه چنین میشود: شیطان تنها میتواند در پیروانش مانند منافقین نفوذ کند و آنها را بترساند نه در مؤمنین.
350) احزاب، 39.
351) بحارالانوار، جلد 72، صفحه 301.
352) غررالحکم، حدیث 10090.
353) غررالحکم، حدیث 10349.
354) نهجالبلاغه، نامه 53.
355) بحارالانوار، جلد 97، صفحه 49.
356) میزانالحکمه، جلد 1، صفحه 370؛ تحف العقول، کلمات امام مجتبی علیه السّلام حدیث 1.
357) همان مدرک، جلد 2، صفحه 1412.
358) بقره، 195.
359) فتح، 29.
360) هر دو حدیث در شرح فارسی غرر و درر آمدی جلد 7 صفحه 171 آمده است.
361) نهجالبلاغه، نامه 53.
362) شرح فارسی غررالحکم، جلد 4، صفحه 185.
363) کلمات قصار، جمله 175.
364) منهاج البراعه، جلد 21، صفحه 252.
365) شرح نهجالبلاغه، جلد 18، صفحه 177.
366) غررالحکم، حدیث 9626.
367) شرح فارسی غررالحکم، جلد 7، صفحه 172.
368) نهجالبلاغه، نامه 53.
369) شرح فارسی غررالحکم، جلد 7، صفحه 171.
370) غررالحکم، حدیث 1820.
371) بحارالانوار، جلد 26، صفحه 265.
372) همان مدرک، صفحه 244.
373) بحارالانوار، جلد 19، صفحه 83.
374) بحارالانوار، جلد 45، صفحه 138.
375) بحارالانوار، جلد 18، صفحه 108.
376) نهجالبلاغه، حکمت 4.
377) غررالحکم، حدیث 2899.
378) شرح فارسی غررالحکم، جلد 5، صفحه 118، حدیث 7597.
379) یونس، 71.
380) هود، 54 تا 56.
381) هود، 56.
382) ابراهیم، 37.
383) به سوره انبیاء، آیات 58 تا 67 مراجعه شود.
384) هود، 88.
385) یوسف، 67.
386) یوسف، 67.
387) یوسف، 84.
388) یوسف، 85.
389) یوسف، 58.
390) همان.
391) بقره، 250.
392) توبه، 129.
393) ابراهیم، 12.
394) طلاق، 3.
395) کنزالعمّال، جلد 3، صفحه 101، حدیث 5686.
396) غررالحکم، حدیث 3853.
397) تفسیر علیّ بن ابراهیم، جلد 2، صفحه 73 و 72 (با تلخیص).
398) اصول کافی، جلد 2، صفحه 65.
399) میزانالحکمه، جلد 4، حدیث 22547.
400) غررالحکم، حدیث 9028.
401) همان مدرک، حدیث 8985.
402) بحارالانوار، جلد 55، صفحه 265.
403) بحارالانوار، جلد 78، صفحه 183.
404) میزانالحکمه، جلد 4، حدیث 22661.
405) اخلاق شبّر، صفحه 275 با کمی تلخیص.
406) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 138، حدیث 23.
407) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 143، حدیث 42.
408) المحجّةالبیضاء، جلد 7، صفحه 426؛ کنزالعّمال،حدیث 5687 و 5689.
409) میزانالحکمه، جلد 4، صفحه 3661، حدیث 22577.
410) انفال، 60.
411) نساء، 102.
412) اصول کافی، جلد 1، صفحه 183، حدیث 7.
413) المحجّةالبیضاء، جلد 7، صفحه 432.
414) بحارالانوار، جلد 91، صفحه 229.
415) میزانالحکمه، جلد 4، صفحه 3659، حدیث 22547.
416) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 126.
417) طلاق، 3.
418) بحارالانوار، جلد 87، صفحه 14.
419) شرح غررالحکم، جلد 5، صفحه 72، حدیث 7451.
420) شرح غررالحکم، جلد 5، صفحه 414، حدیث 8985.
421) غررالحکم، حدیث 699.
422) همان مدرک، حدیث 3150.
423) بحارالانوار، جلد 83، صفحه 227.
424) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 336.
425) اقتباس از معراج السّعاده، صفحه 786.
426) یونس، 107.
427) مریم، 59.
428) مریم، 60.
429) نساء، 27.
430) عنکبوت، 28.
431) عنکبوت، 29.
432) عنکبوت، 29.
433) هود، 77.
434) هود، 78.
435) هود، 78.
436) هود، 79.
437) هود، 80.
438) قمر 34 و 35.
439) هود، 82.
440) همان.
441) اعراف، 80.
442) اعراف، 82.
443) اعراف، 83 و 84.
444) الدرّالمنثور، جلد 6، صفحه 261 به نقل از میزانالحکمه، جلد 4، صفحه 3478، شماره 21400
445) غررالحکم، حدیث 876.
446) غررالحکم، حدیث 2121.
447) غررالحکم، حدیث 2440.
448) همان مدرک، حدیث 4527.
449) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 243.
450) شرح غررالحکم، حدیث 5934.
451) غررالحکم، حدیث 2505.
452) شرح غررالحکم، حدیث 5985.
453) همان مدرک، حدیث 5983.
454) غررالحکم، حدیث 449.
455) غررالحکم، حدیث 6300.
456) غررالحکم، حدیث 4885.
457) شرح غررالحکم، حدیث 5533.
458) همان مدرک، حدیث 7001، صفحه 566 غررالحکم.
459) همان مدرک، حدیث 8022.
460) همان مدرک، حدیث 8591.
461) همانمدرک، حدیث 10915.
462) فصّلت، 31.
463) زخرف، 71.
464) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 165.
465) ناصر خسرو.
466) شرح غررالحکم، حدیث 5983.
467) همان مدرک، حدیث 4063.
468) همان مدرک، حدیث 5507.
469) غررالحکم، حدیث 6300.
470) نهجالبلاغه، کلمات قصار، حدیث 211.
471) غررالحکم، حدیث 922.
472) بر سر میدان رسوایی عشق - عالمی را همچو شیدایی ببین (عطار)
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست - یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را (سعدی)
473) ناصر خسرو.
474) ادب الدنیا و الدین.
475) شرح فارسی غررالحکم، حدیث 8591. نهجالبلاغه، کلمات قصار، حدیث 31.
476) قیامت، 5 و 6.
477) فرقان، 27 تا 29.
478) شرح فارسی غررالحکم، حدیث 8226.
479) همان مدرک، حدیث 7953.
480) همان مدرک، حدیث 7205.
481) میزانالحکمه، جلد 4، صفحه 3484، حدیث 21507.
482) اصول کافی، جلد 2، صفحه 373.
483) بحارالانوار، جلد 50، صفحه 76.
484) نهجالبلاغه، کلمات قصار، جمله 390.
485) بحارالانوار، جلد 78، صفحه 71.
486) غررالحکم، حدیث 9069.
487) شرح فارسی غررالحکم، جلد 4، صفحه 514، حدیث 6803.
488) المحجّةالبیضاء، جلد 5، صفحه 145.
489) بقره، 41.
490) اصول کافی، جلد 2، صفحه 79.
491) همان مدرک.
492) اصول کافی، جلد 6، صفحه 270، حدیث 10.
493) سفینة البحار، جلد 1، صفحه 25، واژه اکل.
494) شرح غررالحکم، حدیث 10606.
495) غررالحکم، حدیث 10573.
496) همان مدرک، جلد 6، صفحه 114، حدیث 9707.
497) بقره، 273.
498) همان.
499) همان.
500) بقره، 273.
501) عرب به سکوی بزرگ کنار مسجد صفّه میگوید که علّت نامگذاری این عده به اصحاب صفه نیز همین است.
502) یوسف، 23.
503) یوسف، 24.
504) تفسیر کبیر فخر رازی، جلد 18، صفحه 82 و 83.
505) تفسیر کبیر فخر رازی، جلد 18، صفحه 117.
506) یوسف، 32.
507) یوسف، 33.
508) یوسف، 34.
509) مؤمنون، 5 تا 7.
510) تفسیر مراغی، جلد 22، صفحه 10.
511) اصول کافی، جلد 2، صفحه 79.
512) اصول کافی، جلد 2، صفحه 79.
513) همان مدرک.
514) غررالحکم، حدیث 4114.
515) وسایلالشیعه، جلد 11، صفحه 199.
516) نهجالبلاغه، کلمات قصار، کلمه 47.
517) اصول کافی، جلد 2، صفحه 79.
518) بحارالانوار، جلد 22، صفحه 453.
519) شرح غررالحکم، صفحه 300، حدیث 2681، جمله 1.
520) معراجالسّعاده، صفحه 310.
521) اعراف، 179.
522) انبیاء، 97.
523) در این که مرجع ضمیر هی چیست؟ در میان مفسران نظرهای زیادی است؛ ولی بهتر است که آن را به ابصار بازگردانیم، گویی که در عبارت تقدیم و تأخیری رخ داده است.
524) کهف، 28.
525) اشاره به افراد با ایمانی همچون سلمان فارسی، ابوذر غفاری، صهیب و خبّاب بوده است.
526) این شأن نزول را مرحوم طبرسی در مجمعالبیان و قرطبی در تفسیر الجامع لاحکام القرآن و برسویی در روحالبیان و جمعی دیگر با تفاوتهایی نقل کردهاند (توجّه داشته باشید، گرچه سوره کهف مَکّی است ولی مفسّران تصریح کردهاند که آیه مورد بحث؛ یعنی آیه 28 این سوره، در مدینه نازل شده است).
527) روحالبیان، جلد 4، صفحه 18.
528) روم، 7.
529) اعراف، 146.
530) اعراف، 136.
531) عنکبوت، 65.
532) روحالبیان، جلد 6، صفحه 493.
533) زخرف، 36.
534) روحالبیان، جلد 8، صفحه 369.
535) اعراف، 201.
536) ق، 22.
537) مریم، 39.
538) ارشاد القلوب، چاپ دارالفکر بیروت، جلد 1، صفحه 214.
539) شرح فارسی غررالحکم، جلد 1، صفحه 128.
540) شرح فارسی غررالحکم، جلد 7، صفحه 295.
541) همان مدرک، جلد 1، صفحه 369.
542) همان مدرک، جلد 6، صفحه 227.
543) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 190.
544) نهجالبلاغه، خطبه 64 و 7.
545) نهجالبلاغه، خطبه 108 و 5.
546) شرح فارسی غررالحکم، جلد 7، صفحه 296.
547) سفینةالبحار، ماده غفل.
548) شرح فارسی غررالحکم، جلد 7، صفحه 296.
549) همان مدرک، جلد 7، صفحه 296.
550) میزانالحکمه، جلد 3، حدیث 15189، (باب الغفلة).
551) شرح فارسی غررالحکم، جلد 7، صفحه 296.
552) تحفالعقول، کلمات امام سجّاد علیه السّلام و من کلامه علیه السّلام فی الزهد، صفحه 311، طبع انتشارات علمیه اسلامیه با ترجمه.
553) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 60.
554) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 293.
555) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 164.
556) شرح فارسی غررالحکم، جلد 5، صفحه 293.
557) همان مدرک، جلد 3، صفحه 268.
558) شرح فارسی غررالحکم، جلد 2، صفحه 312.
559) بحارالانوار، جلد 91، صفحه 96 - 99.
560) شرح فارسی غررالحکم، جلد 5، صفحه 272.
561) بحارالانوار، جلد 1، صفحه 122.
562) خصال صدوق، صفحه 138. طبع انتشارات علمیه اسلامیه با ترجمه سید احمد فهری.
563) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 115.
564) نهجالبلاغه، کلمات قصار، حکمت 122.
565) شرح غررالحکم، جلد 4، صفحه 585.
566) همان مدرک.
567) میزانالحکمه، جلد 3، صفحه 2285، حدیث 15189.
568) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 112.
569) غررالحکم، حدیث 4269.
570) فروع کافی، جلد 3، صفحه 270.
571) میزانالحکمه، جلد 3، حدیث 15188.
572) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 237.
573) غررالحکم حدیث 2600 - میزانالحکمه حدیث 15147.
574) امام خمینی (ره). کتاب جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، صفحه 151.
575) این عبارت 13 بار در قرآن کریم ذکر شده است.
576) این عبارت نیز در 7 مورد ذکر شده است.
577) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 296.
578) بحارالانوار، جلد 44، صفحه 67.
579) بحارالانوار، جلد 83، صفحه 14.
580) نهجالبلاغه، خطبه 223.
581) غررالحکم، حدیث 2752.
582) غررالحکم، حدیث 5651.
583) نهجالبلاغه، خطبه 222.
584) تحفالعقول، صفحه 264. (آنچه در بالا آمد، متن حدیثی است که از امام صادق علیه السّلام نقل شده است و از دو امام دیگر نیز شبیه آن نقل شده است).
585) نهجالبلاغه، کلمات قصار، شماره 222.
586) غررالحکم، حدیث 9149.
587) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 64.
588) قصص، 76.
589) قصص، 76.
590) قصص، 76 تا 77.
591) روحالبیان جلد 10، صفحه 114. (نگفتن ان شاءاللّه را از جمله ولایثتثنون استفاده کردند که منظور استثنای مشیةاللّه است ولی مناسبتر با مفهوم آیه این است که بدون این که چیزی از میوه درختان را برای نیازمندان استثناء کنند).
592) قلم، 19.
593) قلم، 20.
594) قلم، 26 و 27.
595) توبه، 75.
596) توبه، 76.
597) توبه، 77.
598) این تعبیر کنایهای که به معنی کبوتر مسجد است، به خاطر کثرت حضور او در مراسم عبادی مسجد بکار رفته است.
599) آلعمران، 180.
600) آل عمران، 180.
601) آل عمران، 180.
602) تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 327، تفسیر عیاشی، جلد 1، صفحه 207.
603) مختال فخور: متکبر فخرفروش.
604) نساء، 37.
605) هر وسق برابر با شصت مَن میباشد.
606) وسائلالشیعه، جلد 6، صفحه 318.
607) اللیل، 8 تا 11.
608) محمّد، 38.
609) همان.
610) همان.
611) این حدیث را قرطبیدر تفسیر جامعالحکام و برسویی در روحالبیان و فخر رازی در تفسیر کبیر و مراغی در تفسیر خود، و طبرسی در مجمعالبیان و ابوالفتوح رازی در تفسیرش و سیوطی در درّالمنثور و گروه دیگری در تفاسیر خود در ذیل همین آیه آوردهاند.
612) تغابن، 16، حشر، 9.
613) نورالثقلین، جلد 5، صفحه 346.
614) نورالثقلین، جلد 5، صفحه 291.
615) فرقان 67.
616) تفسیر علی بن ابراهیم، جلد 2، صفحه 117.
617) کار خوبی که در میان دو کار بد قرار دارد.
618) تفسیر الجامع الاحکام قرآن، قرطبی، جلد 7، صفحه 4789.
619) اسراء، 100.
620) عادیات، 6.
621) حج، 66.
622) زخرف، 15.
623) ابراهیم، 34.
624) در تفسیر نمونه ذیل آیات شرح بیشتری داده شده است.
625) بحارالانوار، جلد 73، صفحه 308.
626) تحفالعقول، صفحه 214.
627) جامعالسّعادات، جلد 2، صفحه 111.
628) همان مدرک.
629) همان مدرک.
630) جامعالسعادت، جلد 2، صفحه 110.
631) همان مدرک، صفحه 111.
632) همان مدرک، صفحه 110.
633) همان مدرک.
634) میزانالحکمه، جلد 2، صفحه 1277، حدیث 8380.
635) غررالحکم، حدیث 1258.
636) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 300.
637) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 346.
638) بحارالانوار، جلد 93، صفحه 10.
639) غررالحکم، حدیث 1275.
640) بحارالانوار، جلد 74، صفحه 209.
641) شرح فارسی غررالحکم، جلد 2، صفحه 130، حدیث 2084.
642) همان مدرک، جلد 5، صفحه 78.
643) همان مدرک، جلد 1، صفحه 370، حدیث 1409.
644) همان مدرک، جلد 1، صفحه 127، حدیث 464.
645) شرح فارسی غررالحکم، جلد 4، شفحه 346، حدیث 6280.
646) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 300.
647) شرح فارسی غررالحکم، جلد 3، صفحه 200، حدیث 4195.
648) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 53.
649) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 307.
650) غررالحکم، حدیث 2038.
651) وسایلالشیعه، جلد 6، صفحه 318 (با کمی تلخیص).
652) بحارالانوار، جلد 73، صفحه 4.
653) بحار، جلد 70، صفحه 306.
654) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 356.
655) غررالحکم، حدیث 1884.
656) بحارالانوار، جلد 7، صفحه 229.
657) حشر، 9.
658) فی ظلال، جلد 7 (ذیل آیه).
659) دهر، 8 و 9.
660) الغدیر، جلد 3، صفحه 107 به بعد. احقاق الحق، جلد 3، صفحه 157 تا 171 (در این کتاب حدیث مزبور از 36 نفر از دانشمندان اهل سنّت با بیان مأخذ حدیث ذکر شده است).
661) بقره، 261.
662) بحارالانوار، جلد 93، صفحه 129.
663) بقره، 274.
664) آل عمران، 92.
665) بقره، 3.
666) اسراء، 29.
667) تفسیر نورالثّقلین، جلد 3، صفحه 158.
668) کنزالعمال، جلد 6، صفحه 337، حدیث 15926.
669) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 355، حدیث 17.
670) غررالحکم، حدیث 4511.
671) غررالحکم، حدیث 2145.
672) غررالحکم، حدیث 6440.
673) غررالحکم، حدیث 1738.
674) غررالحکم، حدیث 9561.
675) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 308.
676) بحارالانوار، جلد 70، صفحه 307.
677) کنزالعمّال، جلد 6، صفحه 392، حدیث 16212.
678) غررالحکم، حدیث 333.
679) اصول کافی، جلد 4، صفحه 41.
680) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 354.
681) وسایلالشّیعه، جلد 15، صفحه 252.
682) سفینةالبحار، ماده صحب.
683) سفینةالبحار، ماده صحب.
684) المحجّةالبیضاء، جلد 6، صفحه 62.
685) همان مدرک، ص 64.
686) همان مدرک، صفحه 61.
687) ابن سمّاک در قرن دوّم هجری در دوران حکومت هارونالرشید زندگی میکرد و در سال 183 ه ق. در کوفه در گذشت (سفینةالبحار، ماده سمک).
مرحوم محدّث قمی در سفینةالبحار در شرح حال ابن سمّاک، او را مردی خوش بیان و صاحب مواعظ و اندرزها میشمرد و از ابن ابی الحدید نقل میکند که او روزی وارد بر هارون شد؛ هنگامی که چشم هارون به او افتاد، گفت: مرا موعظه کن، (هارون در همین موقع تقاضای آب کرد). ابن سمّاک اشاره به آب کرد و گفت: تو را به خدا سوگند میدهم! اگر یک بیماری داشته باشی که نتوانی آب بنوشی، چه میکنی؟ گفت: حاضرم نیمی از تمام ملک و حکومتم را بدهم تا این بیماری برطرف شود؛ سپس به او گفت: بنوش. هارون آب را نوشید. ابن سمّاک دوباره گفت: تو را به خدا سوگند میدهم! اگر این آب را که نوشیدی از تو دفع نشود، چه میکنی؟ گفت: حاضرم نیمی دیگر از حکومتم را برای حل این مشکل بدهم. ابن سمّاک گفت: حکومتی که نیمی از آن فدای نوششیدن آب و نیمی فدای خارج شدن آن شود، چیزی نیست که مردم برای آن بجنگند.
688) همان مدرک، صفحه 65.
689) همان مدرک.
690) کهف، 65 تا 70.
691) کهف، 60 تا 82.
692) ص، 23.
693) ص، 24.
694) همان.
695) قلم، 48 و 49.
696) یونس، 48 تا 50.
697) در بعضی از روایات آمده است که حضرت یونس علیه السّلام سی و سه سال به طور مرتّب آنها را به سوی خدا دعوت میکرد ولی آنان ایمان نیاوردند. (به نقل از: نورالثقلین، جلد 5، صفحه 398).
698) طه، 114.
699) قیامت، 16 تا 18.
700) انبیاء، 37.
701) اسراء، 11.
702) نوراثقلین، جلد اول، صفحه 141.
703) رعد، 6.
704) مجمعالبیان، جلد 10، صفحه 352.
705) یونس، 11.
706) همان.
707) با این تفسیر، آیه تقدیری دارد و آن تقدیر چنین است: و لویعجّل اللّه للنّاس اجابة دعوتهم بالشّرّ استعجالهم بالخیر.
708) سجده، 28.
709) سجده، 29.
710) سجده، 30.
711) احقاف، 35.
712) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 340.
713) همان مدرک.
714) مجموعه ورّام، صفحه 255.
715) غررالحکم، حدیث 9740.
716) بحارالانوار، جلد 67، صفحه 339.
717) غررالحکم، حدیث 1333.
718) غررالحکم، حدیث 9095.
719) بحارالانوار، جلد 68، حدیث 338.
720) غررالحکم، حدیث 1950.
721) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 43.
722) نهجالبلاغه، خطبه 5.
723) نهجالبلاغه، نامه 53 (فرمان مالکاشتر).
724) اصول کافی، جلد 2، صفحه 142.
725) میزانالحکمه، جلد 1، حدیث 5381.
726) اصول کافی، جلد 2، صفحه 142.
727) غررالحکم، حدیث 7489.
728) غررالحکم، حدیث 10364.
729) المحجّةالبیضاء، جلد 5، صفحه 61.
730) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 379.
731) نهجالبلاغه، خطبه 150.
732) غررالحکم، حدیث 1333.
733) غررالحکم، حدیث 9740.
734) غررالحکم، حدیث 7838.
735) غررالحکم، حدیث 1290.
736) نهجالبلاغه، نامه 53.
737) غررالحکم، حدیث 9394.
738) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 340.
739) زمر، 10.
740) رعد، 24.
741) تفسیر روحالبیان، جلد 8، صفحه 45 ذیل آیه.
742) یوسف، 18.
743) تفسیر قرطبی، جلد 5، صفحه 338.
744) یوسف، 86.
745) انبیاء، 85 و 86.
746) روحالبیان، جلد 5، صفحه 515.
747) کهف، 67 و 68.
748) در روحالبیان جلد 5، صفحه 287 چنین آمده است: در روایتی آمده است که اگر موسی علیه السّلام صبر میکرد هزار نکته عجیب، عجیبتر از آنچه آموخت از حضرت خضر علیه السّلام فرامیگرفت، به همین دلیل هنگامی که موسی علیه السّلام این سخن را از حضرت خضر علیه السّلام شنید، گریه کرد.
749) بقره، 249.
750) بقره، 250.
751) احقاف، 35.
752) معارج، 5.
753) اصول کافی، جلد 2، صفحه 93.
754) آل عمران، 200.
755) روحالبیان، جلد 2، صفحه 158.
756) بقره، 153.
757) همان.
758) اصول کافی، جلد 1، صفحه 154 - روحالبیان، جلد 1، صفحه 257.
759) زمر، 10.
760) این حدیث را مرحوم طبرسی در مجمعالبیان و قرطبی در تفسیر خود و برسویی در روحالبیان با تفاوتهای مختصری در ذیل آیه مورد بحث نقل کردهاند.
761) رعد، 24.
762) تفسیر قرطبی، جلد 5، صفحه 4532.
763) فرقان، 75.
764) بقره، 155 تا 157.
765) عصر، 1 تا 3.
766) میزانالحکمه، جلد 2، حدیث 10025.
767) نهجالبلاغه، کلمات قصار 82.
768) نهجالبلاغه، کلمات قصار، حکمت 153.
769) محجةالبیضاء، جلد 7، صفحه 106.
770) محجةالبیضاء، جلد 7،صفحه 107.
771) غررالحکم، حدیث 765.
772) جامعالاحادیث الشیعه، جلد 14، صفحه 253.
773) شرح غررالحکم، حدیث 3713.
774) اصول کافی، جلد 2، صفحه 92.
775) مجمعالانوار، جلد 2، صفحه 526، حدیث 830.
776) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 90، حدیث 44.
777) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 96.
778) غررالحکم، حدیث 213.
779) انفال، 65.
780) کنزالفوائد، صفحه 58.
781) غررالحکم، حدیث 9809.
782) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 19، حدیث 45.
783) وسائلالشیعه، جلد 11، کتابالجهاد، صفحه 209، حدیث 5.
784) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 77 - در اصول کافی، جلد 2، صفحه 91 نیز همین معنی نقل شده است.
785) نهجالبلاغه، کلمات قصار، حدیث 31.
786) غررالحکم، حدیث 3084.
787) اصول کافی، جلد 2، صفحه 93، حدیث 25.
788) غررالحکم، حدیث 9144.
789) شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، جلد 20، صفحه 322.
790) میزانالحکمه، جلد 2، حدیث 10128.
791) بحارالانوار، جلد 75، صفحه 81، حدیث 71.
792) معارج، 19 تا 21.
793) معارج، 22 تا 34.
794) بحارالانوار، جلد 79، صفحه 144.
795) همان مدرک، صفحه 131، حدیث 16.
796) غررالحکم، حدیث 1876.
797) بحارالانوار، جلد 79، صفحه 144.
798) بحارالانوار، جلد 1، صفحه 106.
799) بحارالانوار، جلد 6، صفحه 169.
800) بحارالانوار، جلد 68، صفحه 96.
801) میزانالحکمه، جلد 2، صفحه 1563، حدیث 10118.
802) سفینةالبحار، واژه صبر.
803) بقره، 155 تا 157.
804) بحارالانوار، جلد 85، صفحه 93.
805) امالی طوسی، صفحه 388.
806) بحارالانوار، جلد 79، صفحه 90.
807) بحارالانوار، جلد 79، صفحه 103.