تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد دوم - فروع مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

2- انگیزه‏های حسد

می‏دانیم بسیاری از صفات رذیله از یکدیگر سرچشمه می‏گیرند، یا به تعبیر دیگر تأثیر متقابل دارند. حسد نیز از صفاتی است که از صفات زشت دیگری ناشی می‏شود و خود نیز سرچشمه رذایل فراوانی است!
علمای اخلاق برای حسد سرچشمه‏های زیادی ذکر کرده‏اند: از جمله عداوت و کینه است که موجب می‏شود انسان آرزوی زوال نعمت از کسی که مورد عداوت اوست کند.
دیگر کبر و خودبرتربینی است، به همین جهت اگر ببینید دیگران مشمول نعمت‏های بیشتری شده‏اند آرزو دارد بلکه تلاش می‏کند که نعمت آنان زایل گردد تا برتری او را نسبت به دیگران به خطر بیفکند!
سوّم حبّ ریاست است که سبب می‏شود آرزوی زوال نعمت دیگران کند، تا بتواند بر آنها حکومت نماید؛ زیرا اگر امکانات او از نظر مال و ثروت و قدرت او بیش از دیگران نباشد پایه‏های ریاست او سست می‏شود.
چهارم از اسباب حسد ترس از نرسیدن به مقاصد مورد نظر است، چرا که گاه انسان تصوّر می‏کند نعمت‏های الهی محدود است اگر دیگران به آن دست یابند امکان رسیدن او را به آن نعمت‏ها کم می‏کنند.
پنجمین سبب احساس حقارت و خودکم‏بینی است، افرادی که در خود لیاقت رسیدن به مقامات والایی را نمی‏بینند و از این نظر گرفتار عقده حقارتند آرزو می‏کنند دیگران هم به جایی نرسند تا همانند یکدیگر شوند!
پنجمین اسباب حسد بخل و خباثت نفس است؛ زیرا بخل نه تنها حاضر نیست از نعمت‏های خود در اختیار دیگران بگذارد بلکه از رسیدن دیگران به نعمت‏های الهی نیز بخل می‏ورزد و ناراحت می‏شود، آری تنگ‏نظری، کوته‏بینی و رذالت طبع آدمی را به حسد می‏کشاند و گاه می‏شود که همه این امور ششگانه دست به دست هم می‏دهند و گاه دو یا سه منشأ به هم ضمیمه می‏شوند و به همان نسبت، خطر حسد فزونی می‏یابد.
ولی فراتر از اینها حسد ریشه‏هایی در عقاید انسان نیز دارد، کسی که ایمان به قدرت خدا و لطف و عنایت او و حکمت و تدبیر و عدالتش دارد چگونه می‏تواند حسد بورزد؟
شخص حسود با زبان حال دارد به خداوند اعتراض می‏کند که چرا فلان نعمت را به فلان کس دادی؟! این چه حکمتی است و چه عدالتی؟! چرا به من نمی‏دهی؟! او نیز به زبان حال می‏گوید: هرگاه خدا به دیگری نعمتی دهد ممکن است از دادن مثل آن به من العیاذ باللّه عاجز باشد پس چه بهتر که نعمت از او سلب گردد تا به من برسد!
بنابراین حسودان در واقع گرفتار نوعی تزلزل در پایه‏های ایمان به توحید افعالی پروردگار و حکمت و قدرت او هستند، چه اینکه انسانی که به این اصول مؤمن باشد می‏داند تقسیم نعمت‏ها از سوی خداوند حسابی دارد و بر طبق حکمتی است و نیز می‏داند خداوند توانایی دارد که بیشتر و بهتر به او ببخشد، هرگاه آنها را شایسته نعمت بداند، پس باید کسب شایستگی کند.
به همین دلیل در حدیثی از زکریّا (پیامبر بزرگ الهی) آمده است که خداوند می‏فرماید: الحاسد عدوّ لنعمتی، متسخّط لقضائی، غیر راض لقسمتی الّتی قسمت بین عبادی؛ حسود دشمن نعمت من است، او خشمگین در برابر قضا و تقدیر من و ناراضی از قسمتی است که در میان بندگانم کرده‏ام!(178)
شبیه همین معنی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده است که می‏فرماید: خداوند به موسی بن عمران فرمود: لا تحسدنّ النّاس علی ما آتیتهم من فضلی، و لاتمدّنّ عینیک الی ذلک، و لاتتّبعه نفسک، فأنّ الحاسد ساخط لنعمی، ضادّ لقسمی الّذی قسمت بین عبادی و من یک کذالک فلست منه و لیس منّی!؛ ای موسی! هرگز در مورد آنچه به مردم از فضلم عطا کرده‏ام حسد مَوَرز و چشم به آنها ندوز و آنها را در دل پیگیری نکن (و بر این امور خرده مگیر)؛ زیرا حسود نسبت به نعمت‏های من خشمگین و مخالف تقسیمی است که در میان بندگانم کرده‏ام، هر کس چنین باشد نه من از اویم و نه او از من است!(179)
کوتاه سخن اینکه حسود در واقع پایه‏های اعتقادی محکمی ندارد وگرنه می‏دانست حسدورزی نوعی انحراف از توحید است.
شاعر عرب در همین زمینه می‏گوید:
اَلا قل لمن کان لی حاسداً - اتدری علی من اسأت الادب؟!‏
اسأت علی اللّه فی فعله - اذا انت لم ترض لی ما وهب!‏
به حسود من بگو آیا می‏دانی نسبت به چه کسی اسائه ادب می‏کنی؟ تو بی ادبی در برابر خداوند نسبت به کارش داری، هرگاه راضی به بخشش خدا درباره من نشوی!(180)