تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد دوم - فروع مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

4- درجات توکّل‏

از آنچه در بحث قبل آمد به خوبی روشن می‏شود که چرا بعضی توکّل قوی‏تر دارند و چرا بعضی مرتبه ضعیف‏تری از توکّل را دارا هستند، هنگامی که پذیرفتیم توکّل زاییده ایمان است، هر قدر ایمان به خدا و صفات پروردگار قوی‏تر گردد، به همان نسبت توکّل او بیشتر می‏شود، توکّل فوق‏العاده ابراهیم زاییده ایمان فوق‏العاده او بود و توکّل عجیب امیرمؤمنان علی علیه السّلام در لیلة المبیت (شبی که به جای پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خوابید تا حضرتش مخفیانه از مکّه به مدینه مهاجرت کند) نیز زاییده ایمان آن حضرت بود، مؤمنانی را نیز می‏بینیم که در مراحل متوسّط یا پایین ایمانند و به همان قسمت بر خدا تکیه دارند.
کسی از امام علیّ بن موسی الرضا علیه السّلام پرسید: آیه و من یتوکّل علی اللّه فهو حسبه مفهومش چیست؟ امام فرمود: منها أن تثق به فی أمرک کلّه فی ما فعل بک فما فعل بک کنت راضیاً و تعلم أنّه لم یألک خیراً و نظراً، و تعلم أنّ الحکم فی ذلک له، فتتوکّل علیه بتفویض ذلک الیه؛ یکی از آنها این است که در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام می‏دهد به او اعتماد کنی و راضی باشی، و بدانی خداوند در خیر و نظارت بر امور تو فروگذاری نمی‏کند، و نیز بدانی که حاکمیّت در همه اینها از آن اوست، و کار خود را به او واگذاری و بر او توکّل کنی(424) (البتّه آنچه در این روایت آمده بالاترین درجه توکّل بر خداست و درجات دیگر با مقایسه با آن روشن می‏شود).
بعضی از بزگان علم اخلاق برای توکّل سه درجه بیان کرده‏اند:
نخست اینکه اعتماد و اطمینان انسان نسبت به خداوند مانند کسی باشد که وکیل لایق و دلسوزی دارد کار خود را به او وامی گذارد (بی‏آنکه اصالت و استقلال خود را فراموش کرده باشد) و این ضعیف‏ترین درجات توکّل است!
دوّم اینکه حال او در وابستگی به لطف پروردگار مانند حال کودک نسبت به مادر باشد، او در ابتدای طفولیّت کسی جز مادر را نمی‏شناسد، و به غیر او اعتماد ندارد، و چون او را ببیند، به دامن وی می‏آویزد، و اگر مادر حضور نداشته باشد هر حادثه‏ای برای او پیش آید فوراً مادر را صدا می‏کند، و به هنگام گریه او را می‏طلبد.
بی‏شک این درجه بالاتر از توکّل است، زیرا در این حالت انسان غرق عنایات حق است و جز او کسی را نمی‏بیند و در مشکلات غیر او را صدا نمی‏زند.
مرحله سوّم که از این هم بالاتر است که در برابر خدا هیچ‏گونه اراده‏ای از خود نداشته باشد هر چه او بخواهد همان مطلوب اوست، و هر چه او نخواهد مورد بی‏اعتنایی اوست.
بعضی از دانشمندان توکّل ابراهیم علیه السّلام را در این مرحله دانسته‏اند که وقتی برفراز منجنیق، آماده برای پرتاب در آتش می‏شد، از فرشتگان چیزی نخواست و هنگامی که از او پرسیدند آیا حاجتی داری، گفت: دارم ولی نه به شما، و هنگامی که به او گفته شد حاجتت را از خدا بخواه و نجات خود را از وی طلب کن گفت: حسبی من سؤالی علمه بحالی؛ علم خداوند به حال من، مرا از سؤال کردن بی‏نیاز می‏کند... و این درجه از توکّل در میان مردم بسیار کم است و از مقام صدّیقین می‏باشد و این مخصوص کسانی است که در برابر ذات پاک خدا و اله مبهوتند و غرق صفات جمال و جلال او هستند.(425)