از آنچه در بحث قبل آمد به خوبی روشن میشود که چرا بعضی توکّل قویتر دارند و چرا بعضی مرتبه ضعیفتری از توکّل را دارا هستند، هنگامی که پذیرفتیم توکّل زاییده ایمان است، هر قدر ایمان به خدا و صفات پروردگار قویتر گردد، به همان نسبت توکّل او بیشتر میشود، توکّل فوقالعاده ابراهیم زاییده ایمان فوقالعاده او بود و توکّل عجیب امیرمؤمنان علی علیه السّلام در لیلة المبیت (شبی که به جای پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خوابید تا حضرتش مخفیانه از مکّه به مدینه مهاجرت کند) نیز زاییده ایمان آن حضرت بود، مؤمنانی را نیز میبینیم که در مراحل متوسّط یا پایین ایمانند و به همان قسمت بر خدا تکیه دارند.
کسی از امام علیّ بن موسی الرضا علیه السّلام پرسید: آیه و من یتوکّل علی اللّه فهو حسبه مفهومش چیست؟ امام فرمود: منها أن تثق به فی أمرک کلّه فی ما فعل بک فما فعل بک کنت راضیاً و تعلم أنّه لم یألک خیراً و نظراً، و تعلم أنّ الحکم فی ذلک له، فتتوکّل علیه بتفویض ذلک الیه؛ یکی از آنها این است که در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام میدهد به او اعتماد کنی و راضی باشی، و بدانی خداوند در خیر و نظارت بر امور تو فروگذاری نمیکند، و نیز بدانی که حاکمیّت در همه اینها از آن اوست، و کار خود را به او واگذاری و بر او توکّل کنی(424) (البتّه آنچه در این روایت آمده بالاترین درجه توکّل بر خداست و درجات دیگر با مقایسه با آن روشن میشود).
بعضی از بزگان علم اخلاق برای توکّل سه درجه بیان کردهاند:
نخست اینکه اعتماد و اطمینان انسان نسبت به خداوند مانند کسی باشد که وکیل لایق و دلسوزی دارد کار خود را به او وامی گذارد (بیآنکه اصالت و استقلال خود را فراموش کرده باشد) و این ضعیفترین درجات توکّل است!
دوّم اینکه حال او در وابستگی به لطف پروردگار مانند حال کودک نسبت به مادر باشد، او در ابتدای طفولیّت کسی جز مادر را نمیشناسد، و به غیر او اعتماد ندارد، و چون او را ببیند، به دامن وی میآویزد، و اگر مادر حضور نداشته باشد هر حادثهای برای او پیش آید فوراً مادر را صدا میکند، و به هنگام گریه او را میطلبد.
بیشک این درجه بالاتر از توکّل است، زیرا در این حالت انسان غرق عنایات حق است و جز او کسی را نمیبیند و در مشکلات غیر او را صدا نمیزند.
مرحله سوّم که از این هم بالاتر است که در برابر خدا هیچگونه ارادهای از خود نداشته باشد هر چه او بخواهد همان مطلوب اوست، و هر چه او نخواهد مورد بیاعتنایی اوست.
بعضی از دانشمندان توکّل ابراهیم علیه السّلام را در این مرحله دانستهاند که وقتی برفراز منجنیق، آماده برای پرتاب در آتش میشد، از فرشتگان چیزی نخواست و هنگامی که از او پرسیدند آیا حاجتی داری، گفت: دارم ولی نه به شما، و هنگامی که به او گفته شد حاجتت را از خدا بخواه و نجات خود را از وی طلب کن گفت: حسبی من سؤالی علمه بحالی؛ علم خداوند به حال من، مرا از سؤال کردن بینیاز میکند... و این درجه از توکّل در میان مردم بسیار کم است و از مقام صدّیقین میباشد و این مخصوص کسانی است که در برابر ذات پاک خدا و اله مبهوتند و غرق صفات جمال و جلال او هستند.(425)