اشاره :
یکی از ریشههای حرص که به عواقب دردناک آن در بحث گذشته اشاره شد، دلباختگی و دلدادگی در برابر زرق و برق دنیاست.
هنگامی که آتشسوزان این عشق در درون جان انسان زبانه میکشد او را به سوی حرص و ولع نسبت به مواهب دنیای مادّی میکشاند، مانند: سایر عشّاق بیقرار که فارغ از هرگونه فکر منطقی پیوسته دست و پا میزنند و روز به روز خود را در این لجنزار آلودهتر میسازند.
به همین دلیل قرآن مجید برای خشکانیدن ریشه حرص و ولع به سراغ حبّ دنیای افراطی و یا به تعبیر دیگر دنیاپرستی میرود و با تعبیرات گوناگون قدر و قیمت مواهب دنیا را در نظرها میشکند تا عاشقان بیقرار دنیا به خود آیند و حریصانه به دنبال آن نشتابند و همه ارزشها را به خاطر وصول به آن زیر پا نگذارند.
با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم و تعبیرات دقیق و حساب شده قرآن را در این زمینه بررسی میکنیم.
1- قرآن در موارد متعدّدی زندگی دنیا را نوعی بازیچه کودکانه و لهو و سرگرمی میشمرد، میفرماید:
و ما الحیاة الدّنیا الّا لعب و لهو...؛ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.(116)
در جای دیگر میفرماید: اعلموا أنّما الحیاة الدّنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الأموال و الاولاد...؛ بدانید زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و تجمّلپرستی و فخرفروشی در میان شما و افزونطلبی در اموال و فرزندان است.(117)
در حقیقت دنیاپرستان را به کودکانی تشبیه میکند که از همه چیز غافل و بیخبرند و تنها به سرگرمی و بازی مشغولند و حتّی خطراتی را که در یک قدمی آنها وجود دارد نمیبینند!
بعضی از مفسّران زندگی انسان را به پنج دوران (از کودکی تا چهل سالگی) تقسیم کردهاند و برای هر دورانی مدّت هشت سال قائلند و میگویند: هشت سال به بازی مشغول است، هشت سال به لهو و سرگرمیها، هشت سال در بحبوحه جوانی به سراغ زینت و زیبایی میرود، هشت سال به تفاخر و فخرفروشی میپردازد و بالاخره در هشت سال آخر به دنبال تکاثر و افزونطلبی در اموال و نیروها میرود و در اینجا شخصیّت انسان تثبیت میشود و این حالت تا آخر عمر ممکن است باقی بماند و در نتیجه مجالی برای دنیاپرستان جهت اندیشیدن به حیات معنوی در ارزشهای جاودانی باقی نماند.
2- در آیات دیگری زندگی دنیا سرمایه فریب و غرور شمرده شده است، میفرماید: ...و ما الحیاة الدّنیا الّا متاع الغرور؛ زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست!(118)
در جای دیگر میفرماید: ...فلاتغرّنکم الحیاة الدّنیا و لایغرّنّکم بللّه الغرور؛ پس مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد و مبادا (شیطان) فریبکار شما را به (کرم) خدا مغرور سازد و فریب دهد!(119)
این تعبیرات نشان میدهد که زرق و برق دنیای فریبنده یکی از موانع مهم بر سر راه تکامل معنوی انسان است که تا این مانع را پشت سر ننهد راه به جایی نمیبرد.
زندگی دنیا همچون سرابی است که تشنهکامان را در بیابان سوزان تعلّقات مادّی به سوی خود فرامیخواند، امّا هنگامی که نزد آن میآیند چیزی که عطش را فرونشاند پیدا نیست، بلکه دویدن در این بیابان سوزان آنها را تشنهتر میکند، باز سراب را در فاصله دیگری جلوی خود میبینند و به گمان اینکه آنجا آب است به سوی آن میشتابند و باز هم تشنهتر و تشنهتر میشوند تا هلاک گردند.
بسیارند کسانی که سالها به سوی دنیا دویدهاند، هنگامی که به آن رسیدهاند، صریحاً اعلام میکنند نه تنها گمشده خود را (یعنی آرامش و آسایش) پیدا نکردهاند، بلکه شهد آن را با شرنگ و گُل آن را با خار همراه دیدهاند، غالباً به جای آرامش، نگرانیها و اضطرابهای آنها برای حفظ آنچه دارند چندین برابر شده است!
3- گروه دیگری از آیات از این حقیقت پرده برمیدارد که مجذوب شدن به زرق و برق دنیا انسان را از آخرت غافل میکند؛ یعنی شغل شاغل و همّ واحد آنها میشود و تمام توجّه آنان را به سوی خود جلب میکند.
میفرماید: یعلمون ظاهراً من الحیاة الدّنیا و هم عن الآخرة هم غافلون؛ آنها تنها ظاهری از زندگی دنیا را میدانند و از آخرت غافلند!(120)
آنها حتّی زندگی دنیا را نشناختهاند و به جای اینکه آن را مزرعه آخرت و قنطره و گذرگاهی برای نیل به مقامات معنوی و میدانی برای ورزیدگی و تمرین جهت به دست آوردن فضایل اخلاقی بشناسند آن را به عنوان هدف نهایی و مطلوب حقیقی و معبود واقعی خود شناختهاند و طبیعی است که چنین افرادی از آخرت غافل میشوند.
در جای دیگر میفرماید: أرضیتم بالحیاة الدّنیا من الآخرة؛ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟! سپس میافزاید: فما متاع الحیاة الدّنیا فی الآخرة الّا قلیل؛ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت چیز اندکی بیش نیست.(121)
آری افراد کمظرفیّت و هوسباز، چنان دنیای کوچک و ناپایدار در نظرشان بزرگ جلوه میکند که حیات جاویدان و ابدی را که مملوّ از مواهب الهی است به فراموشی میسپارند.
4- در بخش دیگری از آیات، دنیا به عنوان عَرَض (بر وزن غَرَض) به معنی موجود بیثبات و زوالپذیر تعبیر شده است، از جمله میفرماید: ...تبتغون عرض الحیاة الدّنیا فعند اللّه مغانم کثیرة...؛ شما سرمایه زوالپذیر دنیا را طلب میکنید در حالی که نزد خداوند غنیمتهای فراوانی برای شما (در سرای آخرت) است.(122)
در جای دیگر خطاب به اصحاب پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میفرماید: شما متاعناپذیر دنیا را میخواهید ولی خداوند سرای دیگر را برای شما میخواهد، (...یریدون عرض الدّنیا و اللّه یرید الآخرة...)(123)
در آیات دیگری نیز همینگونه تعبیر دیده میشود که نشان میدهد گروهی از مسلمانان یا غیر مسلمین به خاطر حرص در جمعآوری متاع زوالپذیر و ناپایدار دنیا از پرداختن به مواهب پایدار الهی در سرای دیگر و ارزشهای والای انسانی و مقام قرب به خدا بازمیمانند. آری نعمت حقیقی زوالناپذیر نزد اوست و باقی همه عرض و عارضی و زوالپذیر است.
این تعبیر هشداری است به همه دنیاپرستان که مراقب باشند سرمایههای عظیم انسانی خود را فدای امور زوالپذیر نکنند.
5- در بخش دیگری از آیات، از مواهب مادّی دنیا تعبیر به زینة الحیاة الدّنیا شده است.(124)
تعبیراتی مشابه آن در آیات دیگر نیز آمده است، مانند: من کان یرید الحیاة الدّنیا و زینتها نوفّ الیهم أعمالهم فیها و هم فیها لایبخسون؛ کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا به طور کامل به آنها میدهیم و چیزی از آنها کم و کاست نخواهند شد (ولی در آخرت بهرهای نخواهند داشت).(125)
در جای دیگر خطاب به زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میفرماید: یا أیّها النّبی قل لأزواجک ان کنتنّ تردن الحیاة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسرّحکنّ سراحاً جمیلاً؛ ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیایید با هدیهای شما را بهرهمند سازم و به طرز نیکویی رها سازم! (تا بتوانید به مقصد خود برسید).(126)
این تعبیرات به خوبی نشان میدهد که این زرق و برقها تنها زیور و زینتی است برای حیات دنیای مادّی. بدیهی است هرگز در مورد امور حیاتی و سرنوشتساز تعبیر به زینت نمیشود آن هم زینت حیات دنیا که به معنی زندگی پَست است.
شایان توجّه اینکه: حتّی زینت بودن آن هم در آیات دیگر زیر سؤال رفته است و تعبیر به زُیّنَ شده که نشان میدهد یک زینت مصنوعی و خیالی و پنداری است، نه یک زینت واقعی و حقیقی.
مثلاً در سوره بقره آیه 212 میخوانیم: زیّن للّذین کفروا الحیاة الدنیا...؛ زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است!
و در سوره آل عمران آیه 14 میفرماید: زیّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذّهب و الفضّة...؛ محبّت امور مادّی از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و... در نظر مردم زینت داده شده است!
این تعبیرات و تعبیرات مشابه آن نشان میدهد که حتّی زینت بودن این امور جنبه پنداری و خیالی دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خیال و پندار خویشند.
در اینجا سؤال مهمّی مطرح است: چرا خداوند این امور را در نظرها زینت داده؟! به یقین برای آزمایش انسانها و تربیت و پرورش آنهاست؛ زیرا هنگامی که این اشیای زینتی جالب و دلربا که غالباً با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها میکند، نهال ایمان و تقوا در وجود آنها بارور میشود وگرنه صرفنظر کردن از اشیای غیر جالب افتخاری محسوب نمیشود.
به تعبیر دقیقتر تمایلات افسار گسیخته درونی و هوا و هوسهای سرکش، امور مادّی و گناهآلود را در نظر انسان جلوه میدهد، بنابراین زینت بودنش از درون انسان میجوشد و اگر به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است که خداوند چنین اثری را در آن تمایلات و هوسهای سرکش آفریده و اگر در بعضی از آیات به شیطان نسبت داده شده، مانند ...و زیّن لهم الشّیطان أعمالهم...؛ شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد(127) نیز به خاطر همین است که این تزیین از یک نظر کار خداست چرا که اثر هر چیزی از اوست و از نظر دیگر کار هوسهای درونی است و از دیدگاه سوم کار شیطان است (دقّت کنید).
به هر حال از مجموعه آیات بالا به دست میآید که حبّ دنیا هرگاه به صورت افراطی در آید انسان را به بیگانگی از خدا میکشاند.