علمای اخلاق تکبّر را به سه بخش تقسیم کردهاند:
تکبّر در برابر خدا!
تکبّر در برابر پیامبران.
تکبّر در مقابل خَلق خدا.
منظور از تکبّر در برابر خداوند که بدترین نوع تکبّر است و از نهایت جهل و نادانی سرچشمه میگیرد، این است که انسان ضعیف ادّعای الوهیّت کند، نه تنها خود را بنده خدا نداند بلکه سعی کند مردم را به بندگی خود دعوت نماید، یا همچون فرعون ...أنا ربّکم الأعلی؛ من پروردگار برتر شما هستم! بگوید(36) و یا از ما عملت لکم من اله غیری...؛ من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم(37) دم بزند.
بسیار بعید به نظر میرسد که افرادی همچون فرعون که سالها بر کشور پهناور مصر حکومت میکرد آنقدر کمعقل و بیهوش باشد که خود را واقعاً ربّ اعلی و تنها معبود بزرگ در جهان هستی بداند. بلکه بیشتر به نظر میرسد که او و افرادی امثال او برای تحمیق تودههای سادهلوح اینگونه ادّعاها را میکردند تا پایههای حکومت خود را از طریق ادّعای الوهیّت محکم سازند.
شکل دیگری از تکبّر در برابر خدا، تکبّر ابلیس و پیروان اوست که از اطاعت خداوند سر باز زدند و تشخیص خود را برتر شمردند و به حکمت پروردگار خرده گرفتند و گفتند: چرا ابلیس که از آتش آفریده شده است در برابر یک موجود خاکی سجده کند؟ و گفت: ...لم أکن لأسجد لبشر خلقته من صلصال من حماء مسنون؛ من هرگز برای بشری که از گِل خشکیدهای، که از گِل بدبویی گرفته شده است آفریدهای، سجده نخواهم کرد(38)، ...قال أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین؛...من از او بهترم! مرا از آتش آفریدهای و او را از گِل!(39)
آری گاه حجاب ضخیم کبر و غرور چنان جلوی چشم عقل و هوش انسان را میگیرد که موجود ضعیفی، خود را آگاهتر از حکیم علی الاطلاق میپندارد.
قسم دوّم تکبّر، تکبّر در برابر انبیا و پیامبران است که در میان امّتهای پیشین بسیار دیده شده است، گروهی از مستکبران در این امّتها، از اطاعت پیامبر الهی سر باز میزند و از روی کبر و غرور همچون فرعونیان میگفتند: ...أنومن لبشرین مثلنا...؛ آیا ما به دو انسان که همانند خودمان هستند (یعنی موسی و برادرش هارون) ایمان بیاوریم؟(40)
و گاه همانند قوم نوح به یکدیگر میگفتند: و لئن أطعتم بشراً مثلکم انّکم اذا لخاسرون؛ و اگر از بشری همانند خودتان اطاعت کنید به یقین زیانکارید.(41)
و گاه به بهانهجوییهای کودکانه میپرداختند و از سر لجاجت میگفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمیشوند؟ چرا ما خدا را نمیبینیم؟ و قال الّذین لایرجون لقائنا لو لاأنزل علینا الملائکة أو نری ربّنا.
قرآن در ادامه این آیه میگوید: لقد أستکبروا فی أنفسهم و عتوا عتوّاً کبیراً؛ آنها درباره خود تکبّر ورزیدند و طغیان کردند.(42)
قسم سوّم، تکبّر در برابر بندگان خداست به گونهای که خود را بزرگ بشمرد و دیگران را کوچک و خوار و بیمقدار، زیر بار هیچ کس نرود، خود را از همه برتر ببیند و حقّ هیچ صاحب حقّی را محترم نشمرد و دائماً منتظر باشد که دیگران برای او عظمت قائل شوند.
این نوع از کبر نمونههای فراوانی دارد که نیاز به شرح آن نیست، و گاه به حدّ اعلا میرسد و به تکبّر در برابر پیامبران و خداوند منتهی میگردد.
آری آتش کبر و غرور، نخست از تکبّر در برابر بندگان خدا سر میزند، سپس به استکبار در برابر انبیا و رسولان پروردگار میرسد و سرانجام به تکبّر در برابر ذات پاک خداوندگار میانجامد!