میدانیم همیشه برای درمان اساسی یک بیماری جسمانی، باید به سراغ عوامل و ریشههای آن برویم، چرا که بدون ریشهکن شدن آن عوامل، نتایج همچنان باقی و برقرار است و اگر به طور موقّت با داروهای مُسکّن آثار آن را بپوشانیم باز بعد از مدّتی خود را نشان میدهد.
بیماریهای اخلاقی نیز به یقین همینگونه است حتماً باید ریشهیابی شود، سپس ریشهها را بخشکانیم.
همانگونه که قبلاً اشاره شد (و در احادیث اسلامی نیز آمده بود) یکی از ریشههای حرص، سوءظنّ به خدا و عدم توکّل بر اوست که بازگشت به تزلزل پایههای توحید افعالی میکند.
کسی که خدا را قادر و رازق میداند و کلید همه نیکیها را به مضمون (بیدک الخیر انّک علی کلّ شیء قدیر(110)) در دست او میبیند، حرص در جمع مال و مواهب دیگر مادّی نخواهد داشت.
کسی که ایمان کامل به وعدههای الهی دارد و پیام ما عندکم ینفد و ما عند اللّه باق...؛(111) آنچه نزد شماست فانی میشود امّا آنچه نزد خداست باقی میماند را به گوش جان شنیده و پذیرفته است، به جای حرص در جمع آوری مال، حرص در انفاق فی سبیل اللّه دارد.
هنگامی که پایههای ایمان، به ویژه توحید افعالی در وجود انسان متزلزل گردد صفات رذیله بیشماری به سراغ انسان میآید که یکی از خطرناکترین آنها حرص است، پس با تقویت پایههای ایمان باید به مقابله با آن برخاست.
یکی دیگر از ریشههای حرص، جهل و بیخبری نسبت به پیآمدهای آن میباشد.
اگر انسان بداند حرص، آرامش او را در تمام زندگی بر هم میزند، حرص مایه رنج و تعب دایمی اوست، حرص شخصیّت او را در هم میکوبد و در انظار خوار و خفیف میسازد، حرص سبب میشود که در عین غنا همچون فقیران زندگی میکند، او زحمت بکشد و اموالش را برای دیگران ذخیره کند، در قیامت حساب آنها را باید پس دهد، ولی در دنیا دیگران لذّت آن را ببرند.
آری اگر حریص در این پیامدها بیندیشد قطعاً در روح او اثر میگذارد.
مرحوم فیض کاشانی در المحجّةالبیضاء میگوید: داروی بیماری حرص سه رکن دارد صبر و علم و عمل که مجموع آن پنج چیز میشود.
نخست اقتصاد و میانهروی در هزینههای زندگی، زیرا کسی که هزینههایش افزون گردد، زندگی آمیخته با قناعت او را سیر نمیکند، بنابراین رعایت اعتدال و میانهروی در صرف اموال دشمن حرص است.
در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میخوانیم: من أقتصد أغناه اللّه، و من بذّر أفقره اللّه؛ کسی که اعتدال در هزینههای زندگی را رعایت کند خدا او را بینیاز میکند و کسی که اسراف و تبذیر کند فقیرش میسازد.(112)
دوّم هنگامی که مال به اندازه کافی برای زیستن دارد، نگران آینده نباشد چرا که بسیاری از حریصها به خاطر تأمین آینده حرص میزنند، آیندهای که با تدبیر در موقع خود قابل تأمین است، این همان است که قرآن میگوید: الشّیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء؛ شیطان شما را (به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستی میدهد و به فحشاء (و زشتیها) امر میکند!(113)
سوّم در فواید قناعت و عزّت حاصل از آن و زیانهای حرص و طمع و ذلّت ناشی از آنها بیندیشد تا انگیزهای برای قناعت و فاصله گرفتن از حرص او گردد، پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: عزّ المؤمن استغناه عن النّاس؛ عزّت مومن از بینیازی او از مردم است.(114)
چهارم در تاریخ گذشتگان مخصوصاً گروهی از یهود حریص و دنیاپرستان از اقوام دیگر بیندیشد و حال آنها را با حال انبیا و اولیاءاللّه مقایسه کنید و عقل خود را در این میان به داوری طلبد که آیا به آن گروه بپیوندد یا به این گروه؟ آنهایی که با افتخار زیستند و با افتخار از جهان چشم پوشیدند و به جوار رحمت حق با روحی پاک و اعمالی صالح شتافتند، یا کسانی که بدنام زیستند و بدنام رفتند و با کوهی از گناه به سوی سرنوشت شومشان در قیامت شتافتند؟!
پنجم در خطرات مال و ثروت بیحساب بیندیشد و آفات دنیا و آخرت این کار را در نظر بگیرد و نیز در آرامش و امنیّت حاصل از قناعت و عاقبت محمود آن فکر کند، همیشه در امر دنیا به زیردستان خود نگاه کند، نه به آنها که بالادست او هستند، چرا که شیطان دائماً او را تحریک میکند که به افراد بالاتر نگاه کند و به او میگوید تو چه چیز از آنها کم داری؟ چرا تلاش نمیکنی؟ ببین آنها چگونه غرق ناز و نعمتند و از لذایذ دنیا بهره میگیرند؟! تو از خوف خدا بر خود تنگ گرفتهای و دائماً حلال و حرام میکنی، مگر آنها خوف از خدا ندارند یا تو از آنها دیندارتری؟!
ابوذر میگوید: أوصانی خلیلی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم أن أنظر الی من هو دونی، لا الی من هو فوقی؛ یار باوفای من (رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به من سفارش کرد (در امر دنیا) همیشه به زیردستان بنگرم نه به بالادستان!(115)