شیطان بنا دارد همة جنبههای مثبت حیات انسان را وارونه كند. میل به جنس مخالف، جنبة منفی حیات نیست، ولی شیطان آن جنبه را از جنبة کمالی انسان خارج میكند، چون این میل هم جهت منفی و باطل دارد و هم جهت مثبت و حق، شیطان جهت باطل آن را تحریك میكند. جهت مثبت آن نكاح است. حال شریكشدن شیطان در اولاد چگونه است؟ انسان را از جهت شرعی این میل كه نكاح است منحرف میكند. شیطان برای برخورد منفی با ما، وعده میدهد و خداوند هم فرمود: برو وعدهشان بده «وَعِدْهُم»؛ و او وعده میدهد و آرزوهای وَهمی در ما ایجاد میکند. از آن طرف خداوند به ما انسانها فرمود: «وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاّ غُرُوراً»؛ وعدههای شیطان فریب است، وعده میدهد، ولی وعدههایش فریب و دروغ است. گاهی آدم در برخورد با انسانها تعجّب میكند كه چگونه این آقا به این سادگی فریب میخورد. گاهی آدمها با وعدههایی كه خودشان متوجّه نیستند، كه وعدة دروغ است، فریب میخورند، چرا؟ چون زمینه فریبدادن شیطان را در خود فراهم كردهاند و لذا با سادهترین سخن، فریب میخورند. آیه میگوید: خدا به شیطان اجازه داد كه در صحنة قلب پیروانش وارد شود و در زندگی آنها دخالت كند و سهمی در آن زندگی برای خود ایجاد نماید و از آن طریق به اهداف خود برسد، آری؛ فقط چنین امكانی را در مورد پیروانش به او دادند. إنشاءالله از این به بعد با این دید حادثهها را نگاه كنید که شیطان در اموال و اولاد پیروانش شریک میشود، میبینید ریشه آنها یك جایی عمیقتر و پنهانیتر است.
امام خمینی(ره) فرمودند: «صدام هر كاری از دستش بربیاید، میكند، بنابراین نباید بگوییم ما كاری بكنیم كه او كوتاه بیاید.» به نظر شما امام(ره) این تحلیل را از كجا آوردند؟ آیا با صدام زندگی كردهاند؟ یا وقتی شما شیطان را تا حدّ ممكن بشناسید، به راحتی میتوانید اعمال آدمهای شیطانی را تحلیل و پیشبینی كنید، حتّی آدمهایی كه گاهی فریب شیطان را میخورند و گاهی از دست شیطان درمیروند، در مورد حركاتشان میتوان تحلیل داشت. اینكه میبینید حادثههای شیطانی به نتیجه نهایی نمیرسد، چون توان شیطان توان نهایی نیست، بلكه كارش بر مبنای دروغ و فریب است و مسلّم در فریب؛ نتیجة نهایی واقع نمیشود.
در ادامه این بحث كه خداوند فرمود به تو فرصت میدهم تا با انواع حیلههایت كسانی را كه از تو پیروی میكنند، وعده دهی و گمراه كنی، در آیه 65 سوره اسراء میفرماید:
«اِنَّ عِبادی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفی بِرَبِّكَ وَكیلاً»؛
ای شیطان! همان خدایی كه گفت این كارها را بكن، به تو میگوید: بدان كه تو بر بندههای من تسلّط نداری و خداوند برای قیام بر اراده و نفوس آنها و برای نگهداری منافع و سرپرستی امور آنها كافی است، و با توكّل بر ربوبیت او از همة این حیلهها میرهند و در صراط مستقیم قرار میگیرند.
فرمود: «كَفی بِرَبِّكَ وَكیلاً»؛ یعنی پروردگار تو كافی است برای وكالت بندگانش و خودش آنها را سرپرستی میكند، زیرا آن بندگان ربوبیت خدا را در زندگی خود پذیرفتهاند و لذا خدا هم نفوس آنها را سرپرستی می كند، آنها تمام جان خود را آمادة پذیرش حكم خداوند نمودند و خداوند هم تمام ابعاد آنها را در زیر پوشش ربوبیت خود قرار داد.