ما معتقدیم سلسله بحثهای جن و ملك و شیطان یك دستگاه منظمیاست كه اوّل تا آخر آن به شما یك اندیشه توحیدی میدهد، تا همة امور را در راستای ارادة خدا تحلیل كنید.
ملاصدرا(ره) در ادامه این بحث میفرماید:
«دیدن صورتها در مکانهای خلوت و بیابانهای دور دست، صورتهای خیالی است كه چون نفس انسان در آن شرایطْ مرعوب میشود به دیگر قوایش كمتر توجّه دارد و در نتیجه قوّة خیالش قدرت بیشتری مییابد و همانطور كه چیزی را به كمك حسّ باصره در بیرون میبیند، خیالات او آنچنان قوی میشود كه صورتهای خیالی را در بیرون مشاهده میكند، و در آن حالت نمیتواند بین آنچه در تخیّلش ظهور كرده و آنچه واقعاً در بیرون واقع است، فرق گذارد، و به همین دلیل است كه به هر طرف بنگرد و به هر جا فرار كند، باز آن صورت را در مقابل خود میبیند، در حالی كه اگر آن صورت در بیرون واقع بود و در محلّ خاص قرار داشت، نباید وقتی به هر طرف مینگرد، آن را ببیند، بلكه فقط باید آن را در محل خاصی مشاهده كند، در حالیکه آن صورت خیالیه را چنانچه چشم خود را ببندد باز میبیند و اصلاً متوجّه نیست كه چشمش را بسته است».
گاهی شما اگر در جای تنهایی باشید، و از نظر روحی طوری باشید که بقیة قوای ادراكی شما فعّال نباشند، خیالتان فعّال میشود و با قدرت بیشتر صورتهای خیالیه را ایجاد میکند در حدّی که شما تصور میکنید آن صورتها در بیرون هستند. اساساً در تنهایی، هر بُعدی از ابعادِ خود را كه انسان بیشتر رشد داده باشد، همان بُعد تقویت میشود. بدین صورت که تنهایی؛ «آنچنان را آنچنانتر میكند». حالا انسانی که بیشتر با خیالاتش مأنوس است نه با عقلش - که عموم مردم بیشتر تحت تأثیر خیالات خود هستند - چنین انسانی اگر در بیابان ساكت و تنها قرار گیرد، خیال او شدیداً تقویت میشود و آنچنان همة توجه نفسش تحت تأثیر خیالات قرار میگیرد، و آنچنان در ساختن صورتهای خیالی قوی میشود كه آن صورتها را به نظر خود بهواقع در بیرون میبیند. یعنی آنچه در ذهنش شدید شده است، در بیرون و رودرروی خود حس میكند. این از خواص قدرت متخیله است، به همین دلیل هم وقتی او میخواهد آن حادثه را تعریف كند میگوید هر چه هم دویدم تا از آن حیوان یا آن دیو دور شوم میدیدم جلویم بود. یا میگوید: رفتم در بیابان، جنّها سربهسرم میگذاشتند، هر چه هم دویدم كه از دستشان فرار كنم، باز آنها جلویم بودند! یك راننده بیابان میگفت: در حالیكه تنها داشتم رانندگی میكردم، یكدفعه حس كردم یك نفر پشت سرم روی صندلی نشسته است، از ماشین پایین آمدم، او هم با من پایین آمد، دوباره داخل ماشین پریدم و در را بستم، دیدم پشت سرم روی صندلی عقب ماشین نشسته است. در واقع صورت خیالی این راننده پشت سرش بوده، حالا اگر چشمهایش را هم میبست، چون تصوّر دیدن آن را میكرد، باز آن را میدید. این آدم در آن حالت خیالاتش تحریك شده است، قسم هم میخورد كه جنّ را میبینم، آری میبیند، امّا همانی را كه در خیالش میسازد میبیند.
مثلاً اگر به شما بگویند جنیان آنقدر قوی هستند كه شما را بلند میكنند و محکم به زمین میزنند. چنانچه نفس شما آن را بپذیرد تحت تأثیر آن خیال، آنقدر قوی میشود كه بدن شما را بلند میكند و محکم به زمین میزند. خیالات آنقدر قوی است كه گاهی شخص را واقعاً مریض میكند. شخصی میگفت گاهی جنّیان آنچنان بر صورت من میزنند كه جای پنج انگشتشان روی صورت من میماند و بقیه هم میدیدند، چون نفس او آنچنان در ایجاد این صورتِ خیالیه قوی میشود كه صورتی همراه با ضربه پنجانگشت بر روی صورتش ایجاد میكند و لذا آثار آن پنجانگشت ایجاد میشود. حالا اگر تصوّرش این بود كه شش انگشت در روی صورتش میخورد، جای ششانگشت میماند.
وقتی تمام توجه ما به صورت خیال خود جلب شد، گاهی اینقدر تقویت میشود كه میتواند تمام بدن را از جا بكند. این حالت را نباید صرفاً به جنیان نسبت دهیم. آری؛ شیطان اینجا مؤثر است، چون عموماً این افراد، آدمهایی هستند كه از وحی و عقل دورند و لذا شیطان صورتهای خیالیه آنها را تحتتأثیر خود قرار میدهد ولی نقش خیال آنها نقش اساسی است.
حالا عكس این حالات، خلوتِ عارف است. گفتیم خلوت و تنهایی، «آنچنان را آنچنانتر میكند». برای بعضی جنبههای عقلانی و قلبی آنها را تحریك میكند. شما بزرگانی را دیدهاید كه دهها روز تنها هستند و نمیخواهند از این خلوت درآیند، چون از طریق سیر خیال به كمك عقل، در آن خلوت چیزهایِ واقعی و نورانی و معنوی بهدست میآورند كه در بیرون عالَم ماده اصلاً نیست.
آن خیالاتی که دام اولیا است
عکس مهرویان بستان خدا است
پس این یك نكته خوبی است كه متوجّه باشیم ریشة این خیالات خودمان هستیم و لذا نباید اجازه دهیم که شیطان با وسوسههای خود وَهم ما را تحریک کند و خیالات واهی را برای ما جدّی نشان دهد. بیش از حدّ حسّاسشدن به امور وَهمی موجب میشود خیالات ما حكم همان چیزها را در نفس ما رشد دهد. آدمهای وسواسی از همینجا ضربه میخورند، كسانی كه بیش از حدّ نسبت به پاكیزگی ظاهری حسّاساند، آرامآرام خیالاتشان تحریك میشود و حتّی موجهای رنگ یخچال را هم یكنوع چركی حس میكنند و اگر با موضوعات عقلی و قرآنی خود را مشغول نكنند، كارشان به ضعفاعصاب و جنون میكشد. حسّاسیت بیش از حدّ نسبت به همسر و درس و كودك، همه و همه از این سنخ است و انتهای بدی دارد.