علامه طباطبایی(ره) در ادامه میفرمایند:
«چیزی كه هست راه زمینی شدن آدم همین بوده كه نخست در بهشت منزل كند و برتریاش بر ملائكه و لیاقتش برای خلیفة الهی بودن اثبات شود».
باید یك محلی و یك نشئه و موطنی باشد كه انسان بتواند اسماء الهی را بیاموزد و بنمایاند. چرا كه در زمین چنین كاری ممکن نیست، حداقل اگر انسان از اولیاء خدا هم باشد سالها عمر میخواهد تا شرایط ارائه اسماء برایش فراهم شود. پس باید برای این كار، یك موطنی غیر از این زمین باشد كه ظرفیت چنین ارائهای را داشته باشد. از طرفی باید آن موطن طوری باشد كه پس از ارائه اسماء، توسط آدم ملائكه بتوانند به او سجده كنند و نیز در آن موطن امکان ظهور شیطان باشد و سجده نكردن او نمایان گردد، در یك كلمه برای ظهور چنین حقایقی لازم است آدم در موطن ملكوتِ این عالم یا باطن این عالم مستقر شود.
شما میدانید كه سرّ حیات زمینی، در عالم ملكوت است و همیشه اینگونه است. هر چیزی یك سرّی دارد، سرّ هر چیز یعنی آن مقامی كه همه حقایق آن چیز در آن مقام جمع است، حتی اینكه عرفا به مریدانی که لایقاند سرّی از اسرار را القاء میكنند، به همین معنا است كه آنها را متوجه باطن یا حقیقت آن شئ یا آن حادثه مینمایند، كه نمونه كامل آن از طریق حضرت پیامبر(ص) برای حضرت امیرالمؤمنین(ع) اتفاق افتاد آنگاه كه در هنگام رحلت، وجود مقدس پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را مدتی طولانی در بغل گرفتند، سپس حضرت علی(ع) فرمودند: سرّ اولین و آخرین را برایم فرمودند.(46)
«سرّ» یعنی آنگونه معارفی كه اگر بخواهیم از طریق تعلیم حصولی و با گوش بشنویم و با تفكر و تعقل آن را دنبال كنیم اولاً؛ صدها سال طول میكشد و ثانیاً؛ از این طریقه هرگز آنطور كه هست هم نمیتوانیم بیابیم. حقایق در عالم دیگر همه یك حقیقت واحدند. خود همین عالم ماده را نگاه كنید خیلی چیز است، زمین، آسمان، دریا، حالا همة اینها اگر در عالم ملكوت جمع شود یك شجره میشود، تازه جنس شجره هم جنس خاص همان عالم است.
صورت شجره در عالم ملكوت، همة این عالم ماده است با همة این صورتهای كثیری كه دارد و اگر كسی حقیقت آن شجره را بشناسد، حقیقت همه عالم ماده را شناخته است. حالا بناست به آدم و آدمیت قانونها و اسراری تعلیم بدهند كه در این عالم نمیشود آن طور تعلیم داد، پس باید در عالمی كه مقام سرّ این عالم است مسئله را برایش روشن كنند، تا به جهت خصوصیت خاص آن عالم، همه چیز یک جا برای بشریت روشن شود. آمدند صحنه ملكوتی حیات آدمی را با همه ابعادش به او نمایاندند، از تعلیم همه اسماء الهی گرفته تا نشاندادن صورت باطنی عالم ماده. پس قصه آدم در قرآن شرح و تبیین حیات ملكوتی آدم است با نشاندادن همه فرازها و نشیبهای مربوطه. به آدم میخواهند بگویند كه تو از جهت وجه آدمیت این چنین هستی و بدون نزدیكی به شجره نیستی.
جملة علامه(ره) جمله دقیقی است كه میفرمایند:
«چیزی كه هست راه زمینی شدن آدم همین بوده كه نخست در بهشت منزل كند. و برتریاش بر ملائكه و لیاقتش برای خلیفه الهی بودن اثبات شود. و بعد در بهشت منزلش دهند - بعد از اینكه شرافت آدم از یك طرف و دشمنی شیطان با آدم از طرف دیگر روشن شد، تازه میگوید: «اُسكن اَنْتَ وَ زَوْجك»- و از نزدیكی به آن درخت نهیاش كنند و بعد به تحریك شیطان از آن بخورد و عورت آدم و همسرش ظاهر شود و به زمین هبوط كنند».
پس موضوع این بود كه به آدم بگویند تو زمینی هستی، بیا و زمینی بودن خودت را، خودت به خودت ثابت کن. ما تو را در بهشت مستقر كردیم ولی جنبه آدمیت تو آنچنان است كه زمینیبودن را برای خود انتخاب میكند و اساساً اقتضای آدمیت هر انسان چنین است كه باید از مقام برزخ نزولی و بهشت اولیه به خرابات دنیا بیاید و زندگی تکاملی خود را از اینجا شروع كند.
به گفتة علامه(ره):
«و ابلیس هم هدفی جز این نداشته كه به هر وسیله شده عیب آن دو را ظاهر كند، زیرا آنچه از آیات مربوط به آدم و همسرش برمیآید این است كه وقتی خلقت آدم و حوا در زمین تمام شد، بلافاصله و قبل از اینكه متوجه شوند، عیبهایشان پوشیده شد، داخل بهشت شدند».
ایشان میفرمایند: اول اینها در زمین خلق شدند، یعنی جنبة بدنیشان و توجه روح به بدنشان در زمین واقع شد ولی خداوند نگذاشت در زمین بمانند. مثل بعضی از عرفا و اولیاء كه با جذبه الهی، آنچنان توجهشان به عالم ملكوت معطوف میشود كه اصلاً متوجه بدنشان نیستند و در واقع همان وقتی هم كه در زمین هستند، در عالم ملكوت زندگی میكنند، هر چند در مورد عرفا موضوع شدت و ضعف دارد. ولی در مورد مقام آدم، یك حقیقت كلی مطرح است كه پس از خلقت در زمین به عالم برزخ نزولی سیر داده میشود، كه البته در آنجا بدن زمینی جای ندارد، عالمی است با بدن خاص خودش. علامهطباطبایی(ره) میفرمایند:
«وقتی خلقت آدم و حوا در زمین تمام شد، بلافاصله و قبل از اینكه متوجه شوند، عیبهایشان پوشیده شد و داخل بهشت شدهاند».
یعنی وارد یك موطن دیگر شدند و در یك مقام دیگر سیر داده شدند. آری در زمین خلق شدند ولی زمینی نماندند. جنس حیات زمینی توجه به عیبهاست، حیات زمینی را شروع نكرده به عالم برزخ نزولی كشیده شدند، همان بهشتی كه تا حال بحث میكردیم، بهشتی كه شیطان هم دارد.