تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

اقتضای آدمیت در مقابل گناه

«قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»(108)
آدم و همسرش در نهایت تضرّع، تنها احتیاج دائمی‌شان به مغفرت را درخواست كردند، كه پروردگارا ما به خود ستم كردیم و اگر با مغفرت خودت از ما نگذری و رحم ننمایی، حتماً از زیان‌كاران خواهیم بود، و این‌چنین زبان به توبه گشودند.
گفتند: خدایا ما به خودمان ظلم كردیم. چطوری به خودمان ظلم كردیم؟ با چشیدن شجره و فرورفتن در طبیعت، میل به طبیعت مثل بیش از حدِّ نیازخوردن است، تمایل به غذا، عنان نیاز به غذا را از انسان می‌گیرد و لذت‌بردن از خوردن را مقصد انسان قرار می‌دهد. خودتان می‌دانید برای رفع نیاز به غذا گاهی چند لقمه كافی است ولی در میل به خوردن، نفسِ غذاخوردن مقصد قرار می‌گیرد و خوردن لقمه‌های پشت سر هم مطلوب می‌شود. بعد اگر به حالات خود دقت كنید و همان وقت بخواهید عبادت كنید می‌بینید كه قلبتان راه نمی‌افتد. این یعنی همان «ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا» که آن دو به خود آمدند، دیدند قلبشان دیگر سیر به سوی معنویات را از دست داده است و لذا ندا سر دادند که پروردگارا! ما به خود ظلم کردیم. یعنی این قصه؛ قصة هر روز ما است. پس میل به طبیعت، ظلم به خود است. و چون آن حقیقت آدمیت در آن‌ها بیدار است، عرض می‌كنند «وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» خدایا! اگر ما را با نور خودت نپوشانی و ظلمت طبیعت، ما را گرفتار كند همه چیزمان را از دست می‌دهیم. كار صحیح - که مقتضای آدمیت هرکس است - همین‌كاری است كه آدم و حوّا كردند، و آن عبارت است از این‌كه بعد از هرگرفتاری كه با میل به طبیعت در ما ایجاد شد، از خدا بخواهیم خدایا خودت آن را دفع كن. یعنی نگذاریم آن میل در ما نهادینه و ثابت شود و در شخصیت ما جای‌گیر گردد. اگر دل به طرف طبیعت می‌رود، دل‌كندن از طبیعت فراموشمان نشود. مثلاً هروقت بیش از نیازمان و براساس میلمان غذا خوردیم، لااقل از این كار شاد نشویم و نگرانی‌ از كارمان را با خدا در میان بگذاریم. خود این عمل آرام‌آرام، طبیعت‌گرایی ما را ضعیف و معنویت‌گرایی را در ما تقویت می‌كند. به عبارت دیگر؛ غمِ بودن در طبیعت را فراموش نكنیم تا طبیعت ما را نرباید.
گفتند: خدایا! «وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا» خدایا! اگر با غفران خود بر ما مرحمت نکنی و ما را زیر پوشش نورانیت كمال خودت از نقص‌های خودمان پاك نكنی «وَ تَرْحَمْنا» و اگر ، با دادن شعور و معارف دینیِ گناه‌شناسی و دوری از گناه، بر ما رحم نكنی «لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» از خاسرین می‌شویم. «خاسر» یعنی كسی كه تمام استعدادهایش تلف می‌شود، یعنی كسی كه سراسر سرمایه‌اش نابود شود، یعنی اگر به ما رحم نكنی، تمام استعدادهای گرایش به معنویت از دستمان می‌رود. چون با طبیعت زندگی كردن و به آسمان معنویت فكرنكردن موجب می‌شود زندگی ما و اساس آن به‌کلی نابود شود. پس گرایش به طبیعت، با توبه و تقاضای غفران از خداوند، از تأثیر می‌افتد و زهرش كشیده ‌می‌شود. و داستان یك انسان بیدار روی زمین همین است كه وجهی از آدمیتش نزدیكی به شجره است، ولی وجهی از آن هم تقاضای غفران و ترحم از خداوند است و قصة آدمیت آدم‌ها از جهتی گرایش به شجرة طبیعت است. برای همین هم ائمه معصومین(ع) هم در این دنیا می‌آمدند، نان می‌خوردند، كار می‌كردند و نكاح داشتند. ولی وجه دیگرشان را كه توجه به عالم غیب بود كاملاً زنده و فعّال نگه می‌داشتند تا جنبة گرایش به طبیعت جهت منفی برای آن‌ها نداشته باشد.
حالا كه آدمیت تو یعنی گرایش به طبیعت، و جنس آدم هم همین است كه در طبیعت باشد، و تو در واقع با نزدیكی به شجره قصه زندگی زمینی خود را نشان دادی و به آن عمل كردی و وجه دیگر آدمیت تو هم توبه و طلب غفران است، معنی حضور در طبیعت را با همة خصوصیاتی كه دارد، در آیه 24 سوره اعراف چنین مطرح می‌فرماید:
«قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ».
خداوند فرمود: همگی فرود آیید، در حالی‌که بعضی شما بر بعضی دیگر دشمنی می‌کنید و در زمین برای شما در فرصتی محدود امکاناتی هست.
علامه‌طباطبایی(ره) در رابطه با این آیه می‌فرمایند:
«خداوند خطاب به آدم و حوا و شیطان فرمود: از این مقام فرود آیید، در حالی كه در شرایطی قرار خواهید گرفت كه نسبت به همدیگر دشمنی خواهید كرد. زیرا دشمنی افراد بشر با همدیگر به خاطر اختلافی است كه در طبیعت آنها هست مگر این‌كه در زمین با قوانین الهی، زندگی كنند و لذا فرمود: تا زمانی كه به زندگی دنیوی زنده‌اید، جایتان زمین است و از زمین بهره می‌برید تا مدتی خاص».
گفتیم جایگاهی که آدمیت باید زندگی را شروع کند، دنیا است و خودش عملاً آن را با نزدیك‌شدن به شجره نشان داد. آیه می‌فرماید: «قالَ اهْبِطُوا» خدا گفت از آن مقام فرود آیید. می‌دانید كه این «قال» تكوینی است. مثل این است كه حضرت حق به آب ‌گفت روان بشود، یعنی ذات آب را به آب می‌دهد. این گفتن همان بودنش است. خداوند فرمود: «اهْبِطُوا» به سوی عالم جسمانی بروید و در نتیجه آن‌ها خود را در زمین یافتند. این چه نوع آمدن است؟ یك توجه و حضور است. یعنی در منظر خود، زمین و زندگی زمینی را یافتند. چطور یك عارف بدنش در دنیا است و خودش را در عالم ملائكه می‌بیند و نظر به عالم ملائكه می‌كند. آدمیت آدم هم درست برعكس این حالت كه برای عرفا پیش می‌آید، با هبوطی كه خداوند برای آدم‌ها مقرر كرد، خود را در دنیا یافتند و دنیا مدّ نظرشان قرار گرفت. آری اگر آدم اهل سیر و سلوك باشد برمی‌گردد و هبوط را پشت‌سر می‌گذارد. پس فرمود: «قالَ اهْبِطُوا» بروید به سوی عالم جسمانی و با این دستورِ تكوینی، حضور در عالم جسمانی برای آنها محقق شد. چون همین كه خداوند به چیزی بگوید بشو، می‌شود و لذا خود را در عالم جسمانی یافتند. الآن كه جسم شما در منظر من قرار دارد به علت هبوط من و شما در زمین است، اگر بتوانم به مقام غیبی شما نظر كنم دیگر از هبوط گذشته‌ام یا از این جهت در هبوط نیستم.