تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

عامل روبه‌رویی با آنچه نمی‌خواهیم

همیشه اهل دنیا با دست‌دادن به شیطان، درست با چیزی روبه‌رو می‌شوند كه می‌خواهند از آن فرار كنند، و اهل دین با پیروی از دستورات خدا و رعایت حرام و حلال خدا، با چیزی روبه‌رو می‌شوند كه به دنبال آن بودند. فقط شیطان این وسط موضوع را وارونه می‌كند. به حضرت‌ابراهیم(ع) می‌گوید: «فرزند جوانت را چرا می‌كُشی؟ مگر چه گناهی كرده است، مگر می‌شود خدا چنین دستوری داده باشد؟ حتماً اشتباه شنیده‌ای». دائم طوری راه توجیهِ حكم خدا را پیش می‌كشد كه انسان از انجام اوامر الهی كوتاه بیاید. در صورتی كه حضرت‌ابراهیم(ع) با اراده به كشتن فرزند جوانش، براساس حكم خدا، فرزندش را حفظ كرد. چون حرف خدا را شنید، به آنچه می‌خواست رسید. دلش نمی‌خواست فرزندش كشته شود، می‌خواست فرزندش برایش بماند، حرف خدا را شنید و لذا فرزندش برایش ماند. راه ماندن حضرت‌اسماعیل برای حضرت‌ابراهیم(ع) همین راهی بود كه خدا به حضرت‌ابراهیم(ع) دستور داد، چون می‌خواست ابراهیم(ع) به حوائجش برسد. همین‌طور كه به شما می‌گوید: برای حفظ دین باید راحتی و خوشی و آبرویت را هم بدهی. و اتفاقاً از همین طریق راحتی و خوشی و آبرویت را حفظ می‌كند و شیطان می‌گوید: حرف‌های خدا را نپذیر و گرنه زندگی برایت سخت می‌شود. و اگر كسی حكم‌خدا را پشت سر انداخت و توجیه شیطان را عمل كرد، به همان چیزی می‌رسد كه می‌خواست از آن فرار كند. نمونه‌اش را هم در دنیا زیاد دارید. اگر حضرت‌ابراهیم(ع) حرف خدا را نشنیده‌بود، یا فرزندش برایش نمی‌ماند و یا خودش یك انسان یاغی می‌شد، و در آن صورت نه آن ماندن به درد می‌خورد و نه آن فرزندداشتن. یا این‌كه حضرت‌ابراهیم(ع) نعوذبالله، و فرزندش هردو عصیانگر می‌شدند. آن وقت دوتا عصیانگر با هم نمی‌ساختند. یا فرزندش خوب می‌شد و حضرت عصیانگر بود كه باز با هم نمی‌ساختند. یعنی تنها یك راه بود كه در آن راه همة نتایجی که دنبال می‌کردند یافت می‌شد، و آن تبعیت از حكم خدا و بی‌اعتنایی به وسوسه‌‌های شیطان بود، شیطانی كه می‌خواهد تابعیت ما را از حكم خدا ضعیف كند.
همیشه این‌طور است كه شیطان از طریق آنچه كه شما می‌طلبید، شما را به‌سوی آنچه نمی‌طلبید نزدیك می‌كند. این یک قاعده است و عكس آن این طور است که خدا شما را به‌سوی آنچه می‌طلبید از طریق آنچه ظاهراً نمی‌پسندید، می‌كشاند که همان قاعده «... وَ عَسَی أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَ عَسَی أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ».(102) چه بسیار که شما به کاری مایل نیستید و آن به نفع شما است. گاهی خدا می‌گوید بلند شو نماز شب بخوان، ممكن است برای آدم سنگین باشد. شیطان می‌گوید: اگر نمازشب بخوانید، فردا كار و زندگی‌تان را نمی‌توانید درست انجام دهید، شما را دعوت به استراحت می‌كند تا فردا سرحال و با نشاط باشید و شما را می‌خواباند. حالا مسلّم است انسانی كه حرف شیطان را بشنود، فردا هم حرف شیطان را می‌شنود و در نتیجه این انسان در فردای خود هم به پوچی می‌رسد و روزگارش می‌شود روزگاری در دست شیطان، در دست دشمن قسم‌خورده‌اش، حالا آیا این دشمن به كسی رحم می‌كند؟
اتفاقاً اگر سختی‌های ظاهری را كه در حكم خداوند به چشم می‌خورده، تحمل كنید مثلاً سختی نمازشب‌ را بپذیرید. فردا درست به آنچه می‌خواستید برسید و شیطان شما را نگران كرده‌بود كه ممكن است از آن محروم شوید، می‌رسید. شما باورتان نمی‌آید، وضوگرفتن و دائم‌الوضوبودن که کاری است بسیار آسان، آن را آنچنان سخت می‌کند که بعضی‌ها توفیق این کار به این آسانی را ندارند. حالا ریشة ‌این بی‌توفیقی در سختی دائم الوضو‌بودن كه نیست، ریشه‌اش در القاء شیطان است. فرمایش امام معصوم(ع) است كه «اگر وضو نگرفته از خانه خارج شدید و به حوائج خود نرسیدید، خود را ملامت كنید» یعنی عدم موفقیت به عهده خودتان است و غیر خود را مقصر ندانید. در روایت دیگر می‌فرمایند: «اگر در زندگی با وضو بودید، خداوند كارتان را به عهده می‌گیرد» این نقش یك وضو است به عنوان یك دستور ساده پروردگارتان. ابتدا شیطان طوری وسوسه می‌كند كه فكر كنید این وعده‌ها دروغ است. اگر موفق نشد و در جواب او گفتید؛ سخن امام معصوم است، سعی می‌كند ارزش كار را پایین بیاورد. می‌گوید: مگر یك وضو گرفتن چقدر سخت است؟ نیم دقیقه طول می‌كشد. مگر می‌شود برای یك كار نیم دقیقه‌ای این‌همه بركت گذاشته باشند؟ در حالی‌كه ارزش كار در اعتماد به قول خدا نهفته است. برای همین هم شما می‌بینید خیلی‌ها موفق به آن نمی‌شوند.
آری شیطان سعی دارد طوری حكم خدا را توجیه كند كه انسان از آن منصرف شود. حالا چون منطقش ضعیف است و دلیل هم برای كار خود ندارد، قسم را چاشنی حرفش می‌كند. به فرمایش علامه‌طباطبایی(ره):
«ابلیس مثل آتش است كه با تماس با هركه خواست او را گمراه كند و او هم پذیرا بود، اثر می‌گذارد و با تماس با شعور انسانی و تفكر حیوانیِ او، كار خود را می‌كند، و برای شدت تأثیر، خود را در لباس دوست معرفی می‌كند».
در آیه 21 سوره اعراف هست كه: «وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ» یعنی ابلیس برای آن دو قسم‌های غلاظ و شداد خورد كه من خیرخواه شما هستم. جایی كه منطق نداشت با قسم‌خوردن بر حرف خود اصرار كرد. عموماً شیاطین اعم از جنّی و انسی دلیل روشنگر ندارند و لذا اصرار دارند. بیایید امتحان كنید و به آدم‌هایی كه ما را دعوت به بدی می‌كنند، بگویید به چه دلیل؟ می‌بینید رسوا می‌شوند و به همین جهت است كه اگر آدم اهل دلیل باشد و بی‌دلیل کاری را انجام ندهد و سخنی را نپذیرد، شیطان در وسوسه‌گری‌اش رسوا می‌شود. عموماً یا با اطلاعات دروغ ما را از مسئله حقیقی منحرف می‌كنند یا بر موضوع غلط و غیر واقعی اصرار می‌ورزند و همین‌طور آن را می‌گویند و تكرار و تبلیغ می‌كنند، كه رمز ماندگاری شما چنین و چنان است، و درست ما را به بی‌ثمری و اضمحلال می‌كشانند. پس، روش شیطان با هر عنوانی كه باشد، به اضمحلال و عدم جاودانی در مقامات معنوی ختم می‌شود و برعکسِ پیروی از شیطان، هرچه بهتر حكم خدا عمل شود ماندگاری در مقامات معنوی بیشتر خواهد بود.
سیاق آیه نشان می‌دهد كه گویا شیطان می‌گوید: به جان خودم من به نفع شما می‌گویم. یعنی قسم‌ می‌خورد كه من برای شما اهل خیر هستم. این هم شد از جمله روش‌های شیطان، كه یكی از آن روش‌ها «تأكید» است. ما در روایت داریم كه منافق كارش تأكید یا اِلْحاح است و مؤمن كارش تذكر است. شما امتحان كنید؛ مثلاً كسی می‌آید شما را دعوت به یك جلسه می‌كند، اگر در حد تذكر و اطلاع‌رسانی است كه خوب است، ولی می‌بینید اصرار دارد كه حتماً بیایید. این نشان می‌دهد كه مشكل دارد. به هرحال قرآن می‌فرماید: شیطان پس از آن قسم‌های غلاظ و شداد آن‌ها را فریب داد.