بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِكُ الدِّمَاء وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ* وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ * قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ».(15)
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در زمین كسی را میگماری كه در آن فساد کند و خونها بریزد و حال آنكه ما تو را تسبیح و حمد و تقدیس میكنیم، خداوند فرمود من چیزی میدانم كه شما نمیدانید.
و [خدا] همه [معانی] نامها را به آدم آموختسپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست میگویید از اسامی اینها به من خبر دهید.
گفتند منزهی تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهای هیچ دانشی نیست تویی دانای حكیم.
بحث در رابطه با فلسفة وجودی انسان در زمین بود و اینکه مقصد او کجا باید باشد، متفكران در مورد ارزش هر موجودی یك بحث اساسی دارند، حاصل آن عبارت از این است که: «ارزش هر موجودی به غایت آن موجود است» و لذا اگر غایت انسان مشخص شود، ارزش انسان نیز مشخص میشود. حال به من بگو غایت و مقصد انسان چیست؟ تا بگویم چه ارزشی دارد. به همین جهت ابتدا خداوند به انسان تفهیم میكند كه ای انسان غایت تو چیست و شأن تو میتواند شأن ملاقات با ربالعالمین باشد. حال با توجه به چنین شأن و غایتی، ببین ارزش تو چه اندازه است.
بحث «هدف حیات زمینی آدم» میخواهد بگوید كه انسانها برای حفظ ارزش خود، باید هدف خود را بشناسند و برای رسیدن به آن هدف برنامهریزی كنند. آیات الهی که متذکر هدف انسان است، آیات عجیبی است. چون اگر انسان بداند چرا در زمین آمده است و به كجا میخواهد سیر كند، معنای خود را یافته است. انسانی كه مبنا و جایگاه خود را در هستی نمیداند، اصلاً معنایی برای خود ندارد، چون با توجه به غفلت از مبنا و جایگاه خود در هستی، نتوانسته خودش را معنا كند و اگر زندگی انسان در بیمعنایی گذشت، به هر زبونی و فسادی تن میدهد. چون معنی هر پدیدهای، به هدف و غایت آن پدیده است و هدف و غایت هر پدیده است که آن را و حرکات آن را معنی میكند، حال اگر کسی غایت خود را گم کرد، حتماً معنی خود را گم میکند و لذا حقیقتاً شأنی برای خود نمیشناسد که بخواهد آن را حفظ کند. مثلاً وقتی از شما میپرسند این آجر برای چیست؟ اگر نتوانستی بگویی این آجر برای ساختمان است، عملاً چیزی از این آجر نگفتهاید، چون معنی پدیده به غایت و هدف آن پدیده است. انسان اگر معنای خودش را بخواهد، باید هدف خودش را بشناسد. حالا اگر هدف را غلط به او معرفی كنند، عملاً تمام وجود او را بیمعنی كردهاند.