ملائكه از خدا نپرسیدند چرا میخواهی خلیفه تعیین كنی، بلكه گفتند: چرا ما را خلیفة خود نمیكنی؟ چون میفهمیدند خداوند بی خلیفهای كه مجلای اسماء حسنای او باشد، نمیشود. گفتند: «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ» ما كه تقدیس و تسبیح میكنیم، ما شأن خلیفهشدن را داریم. یعنی حالا كه میخواهی در غیر ذات خود جلوه و ظهور كنی، این ظهورات را ما میتوانیم داشته باشیم، چون ما در مقام تسبیح و تقدیس تو هستیم و میتوانیم با تقدیس تو، نمایش بینقصی تو باشیم و با تحمید تو، زیباییهایت را به نمایش بگذاریم. خداوند در جواب فرمود: «اِنّی اَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُون» من میدانم چیزی را كه شما نمیدانید. و لذا تعلیم اسماء را به تمامه در آدم محقق كرد. قرآن در این رابطه میفرماید: «وَ عَلَّمَ ادَم الاَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِكَةِ»(21) و همة اسماء الهی را بر آدم تعلیم کرد و همان اسماء را بر ملائكه نیز عرضه داشت. «فَقالَ اَنْبِئُونِی بِاَسْماءِ هَؤُلاءِ اِنْ كُنْـتُمْ صادِقِین» و فرمود: در مورد این اسماء به من خبر دهید اگر راست میگویید که شما میتوانید در مقام خلیفة الهی قرار گیرید و همة اسماء الهی را در خود به نمایش بگذارید. ملائكه عذر خواهی كردند. «قَالُوا سُبْحانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا اِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا» گفتند: خدایا تو منزّهی از اینكه ما در مقابل تو سؤال و اعتراض داشته باشیم. ما فقط آنچه را كه به ما تعلیم دادهاید میدانیم و میتوانیم عرضه بداریم.
به همین جهت در مورد طرح اسماء به ملائکه نفرمود «عَلَّمَهُم»، بلکه فرمود «عَرَضَهُمْ» چون ظرفیت تعلیم آنها را نداشتند و لذا به آنها عرضه داشت تا خودشان ببینند اگر ظرفیت پذیرش آنها را دارند، بگیرند و سپس بنمایانند. لذا فرمود: «اَنْبِئُونِی بِاَسْماءِ هَؤُلاءِ اِنْ كُنْـتُمْ صادِقِین» به من خبر دهید از این اسماء که به آدم تعلیم دادم. و از این طریق ملائکه متوجه ظرفیت خود شدند که ظرفیت آنها در حدّ پذیرش و ظهور همة اسماء الهی نیست و لذا نمیتوانند «خلیفة الله» باشند، چون «اسم الله» اسمی است که جامع همه کمالات الهی است و خلیفة الله نیز باید حامل همة اسماء الهی باشد.