علامه(ره) در ذیل آیه43 سوره حجر میفرماید:
«آری تصرّفات ابلیس در ادراك انسان تصرّف طولی است، و شیطان؛ دنیا را زینت میدهد و در ادراك انسان تصرّف نموده، باطل را به لباس حق درآورده و كاری میخواهد بكند كه ارتباط انسان به امور دنیوی تنها به وجه باطل آن امور باشد و در نتیجه انسان از هیچچیز فایده صحیح و مشروع آن را نبرد و همهچیز را مستقل و بریده از خدا و غیب و قیامت بفهمد و وجه باطل هر چیز را ادراك كند و در نتیجه از مقام حقتعالی كه مدیر مطلق هستی است و همهچیز در قبضة ربوبیت اوست، غفلت كند و طوری به انسان میدمد كه همانطور كه اولیاءِ مؤمنان، ملائكه هستند، اولیاء اینگونه افراد، شیطان و ذریّهاش میشوند».
فرمودند: «تصرّفات ابلیس در ادراك انسان طولی است»؛ یعنی زمینه در خود انسان هست لذا او براساس آن زمینه كار خود را میكند. اینطور نیست كه مثلاً کسی را در حالی که در عرض شما قرار دارد هُل بدهد؛ بلكه مثل این است كه او به فكر شما تلقین کند تا خود شما كاری را كه او میخواهد انجام دهید و لذا اراده او در طول ارادة شما قرار میگیرد.
بعد فرمود: «حالا كه معلوم شد شیطان از نظر وجودی، چگونه تصرّف میكند؟ بدانید؛ كاری میكند كه ارتباط انسان با امور دنیوی تنها به وجه باطل آن امور باشد. مثلاً جلسه هم كه میآیید وجه غیرمفیدش را كه همان عجله و زودرفتن است تقویت میكند، و وجه ارتباط با خدا را كه موجب آرامش میشود از بین میبرد. نماز میخوانید، وجه غیرمفیدش را كه وجه عدمارتباط با ربّ است و گرفتار ظاهر نمازشدن است، تقویت میكند. در یك كلمه وجه ارتباط با خدا و قیامت را در همة كارها در خیال ما از بین میبرد. روحیة احساس تكلیف كردن در كارها و قصد قربتكردن را ضعیف میكند. نشستن در یك جلسه و بحث قرآن كردن، اگر با حفظ حضور باشد و اتصال با حضرت ربّالعالمین را همراه داشته باشد، مسلّم یك عبادت پرثمر است و خود را زیر پرتو نظر ربِّ خود بردن و در نتیجه در بندگی او پروریدهشدن است. طرف منفی آن این است كه شیطان این ارتباط را با تغییر انگیزه قطع میكند، القاء میكند كه چه چیزی یادگرفتی تا بروی برای بقیّه بگویی. در محضر حضرت ربّ نظر را به غیر میاندازد، حالا آن غیرِ ربّ هر که میخواهد باشد، مهم این است كه ما را از احساس حضور در محضر حضرت ربّ - كه عین بندگی است- خارج كند.
بعضاً توصیه میشده است كه دست از مطالعه كتابها بكشید تا غبار علمطلبی به نور ربّطلبی تبدیل شود، و بعد دوباره با این روحیة جدید مطالعه را شروع كنید. مسلّم مطالعه در موضوعات دین خوب و لازم است، امّا گاهی همان مطالعات تبدیل به غباری میشود كه مانع تجلّی نور ربّ به جان انسان میشود، این همان حالت است كه فرمودند: «اَلْعِلْمُ هُوَ حِجابُ الْاَكْبَر»؛ یعنی علم همان حجاب اكبر است؛ چون علمی كه باید آینه نظر به ربّ میشد و بندگی و تواضع انسان را افزایش میداد، با تبدیلشدن جنبة حضوری آن به جنبة حصولی، غرور و كبر و عُجْب را به همراه میآورد.
كار شیطان همین است كه جهت باطل هر چیز را برای انسان زینت دهد كه بنا بر فرمایش علامه(ره)، جهت استقلالی به چیزها میدهد. علمی كه از طرف خداست و برای توجّه به خداست، تبدیل میشود به علمی كه از طرف خودم و برای نمایش خودم است.
بهعنوان مثال؛ نشستن شما در اینجا، اگر تحت ربوبیت حضرت پروردگار نباشد، جهت باطلِ نشستن شما است، اگر تدبیر حضرت ربّ را در حضور خود در این مكان بیابید از دست شیطان از این جهت رهیدهاید و راه تسلّط او سدّ شده است و در نتیجه در یك حالت بقاء و نشاط قرار میگیرید و دلْ زندگی پیدا میكنید و بندگی و توجّه به ربّ شدّت مییابد، راهش همان است كه عرض شد و آن عبارت است از راضی بودن، نسبت به بندگی خدا و به كلّی در همة حالات از خدا راضی بودن.
در حدیث قدسیِ معراج داریم كه خداوند خطاب به حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید: «یا اَحْمَد! مَحَبَّتی مَحَبَّةَ الْفُقَراءِ فَادْنِ الْفُقَراءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْك»؛ ای احمد! دوستی من، دوستی فقراء است، پس همنشین و هممجلس فقراء باش»(139) پیامبر اكرم(ص) میپرسند: فقراء چه كسانیاند؟ حضرت ربّ در جواب میفرمایند: آنهایی كه از فقر خود راضیاند - نه آنهایی كه مال دنیا را ندارند، ولی ناراضیاند از اینكه خدا به آنها نداده است- پیامبر اكرم(ص) مأموراند فقرایی را دوست داشته باشند كه از فقر خود راضیاند. حالا یا شما غنی هستید یا فقیر، اگر غنی هستید كه دلیل ندارد بیشتر بخواهید و یا ناراضی باشید، و اگر فقیر هستید، یا از این فقر راضی هستید یا ناراضی. كسی كه نورِ ربّ به قلبش خورده، اصلاً ناداری خود را نمیبیند، چون خدا را دارد و این خداداری همة دارایی است. ولی كسی كه نور ربّ بر قلبش نتابیده، اگر غنی است؛ مسلّم ناراضی است و نداشتنهای دیگرش را میبیند. و اگر هم فقیر است كه باز نداشتنهای اطرافش را میبیند.
پس قضیه این طور نیست كه فكر كنیم داراییهای دنیایی سبب ایجاد رضایت میشود، خیر، آنچه موجب رضایت میشود، علاقمندی به بندگی حضرت ربّالعالمین است و همة كارهای شیطان از اینجا شروع میشود كه بتواند ما را نسبت به توجّه به پروردگارمان گمراه كند، حتّی در این حدّ كه بگوییم: مسجد و بسیج و كانون ما نسبت به مسجد و بسیج و كانون دیگران كمتر است؛ همین موجب اضطراب میشود و به دنبال آن غفلت از «ربّ» حاكم میگردد. ولی اگر فقط تكلیف را ببینیم، خود را در آغوش توجّه به ربّ احساس میكنیم و گویا در قلب هستی جای گرفتهایم و همهچیز به راه ارتباط با خدا تبدیل میشود. گاهی مضطرب میشویم كه نكند آن فردی كه ما مایل نیستیم در انتخابات رأی بیاورد بیشترین آراء را کسب کند، این به جهت عدم توجه به پروردگارمان است، در حالیكه به ما ربطی ندارد. ما فقط یك تكلیف داریم كه پروردگار خود را بندگی كنیم و خود را در آغوش لطف پروردگار قرار دهیم. حرص، به جهت اضطراب و خروج از آرامشِ انجام تكلیف، پدیدار میشود.