علامه(ره) میفرمایند:
«وقتی فرمود: «جمیع ما فیالارض» همه را برای انسان خلق كردیم، میخواهد بگوید این انسان كیست. یعنی این انسان كه در زمین مستقر است، چه موجودی است و چرا به او خلیفه خدا در زمین گفتهاند؟»
همه آنچه در زمین است را برای انسان خلق كردیم. پس معلوم است انسان یك پدیده عادی كنار پدیدههای این عالَم نیست، بلكه بر عكس، جایگاهش بسیار بلند مرتبه است، فكر میكند حالا كه به اذن الهی، میتواند در زمین تصرف كند و زمین را هر طور خواست مطابق میل خود در آورد، موفقیت بزرگی به دست آورده است. در حالی كه بنا بود زمین تماماً خود را در اختیار انسان قرار دهد تا انسان گرفتار چنین زمینی نباشد. آری كشتی و كشتیبان هر دو، دریا را طی میكنند، ولی آیا كشتیبان در حدّ چوبهای كشتی دارد دریا را طی میكند یا بر كشتی حكم میراند تا به كمك كشتی به مقصد برسد؟ درست است كه در یك مرحلهای میتوان گفت كشتی و كشتیبان هر دو مسافت دریا را طی میكنند. اما یكی غایتنگر است و كشتی در اختیار او است تا به ساحل برسد و دیگری دریا را طیمیكند. رسیدن كشتی به ساحل برای خودش نیست، برای كشتیبان است.
آری؛ زمین و آنچه در آن است، در اختیار انسان است تا انسان به راحتی از آنها استفاده كند و به نقطهای مهمتر از زمین نظر كند، نه اینكه تصور كند حالا كه زمین در اختیار من است و امكان هر گونه تصرفی هم در آن دارم، تمام كار من تغییر زمین بشود. بینش کسی كه بگوید همان طور كه درخت نموّ میكند، انسان هم در عرض درخت نموّ میكند، مطابق با واقعیت انسان نیست. انسان در ابتدا در این حد خود را پایین آورد كه خودش را در عرض طبیعت دانست و به نقطه بالاتر نظر نكرد و سپس تن به انواع پوچیها و سستیها داد. اگر كسی نتواند خود را فوق این عالم ببیند و جایگاه خلیفةالله بودن خودش را نفهمد و خود را در عرض عالم قرار میدهد، ناخودآگاه در خدمت عالم قرار میگیرد. كشتیبانی كه به كشتی فكر كند تمام تلاش او این است كه كشتی نپوسد، اما كشتیبانی كه به ساحل فكر كند تمام تلاشش این است كه كشتی را به ساحل برساند، نه اینكه كشتی را برای كشتی بودن حفظ كند. كشتی را به ساحل رساندن، هنر كشتیبان است، ولی بالأخره كشتی میپوسد و باز كشتی دیگری ساخته میشود. ولی اگر همه زندگیمان صرف دنیا شد، دنیا میرود و ما هم بدون هیچ معنایی از دنیا به برزخ سیر میكنیم.
عاقبت تو رفت خواهی ناتمام
کارهایت ابتر و نان تو خام
پس نمیشود به همة کارها پرداخت، بلکه:
در تمام کارها چندین مکوش
جز به کاری که بود در دین مکوش