تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

فریب شیطان

شما حساب كنید در شرایطی كه بخواهید یك مسجد با خشت بسازید، از خاك همان زمین برای ساختن خشت و از چوب درختان هم برای سقف آن استفاده می‌كنید، آن وقت دیگر نه به كارخانه سیمان نیاز است و نه به كارخانه ذوب آهن. اما با نزدیك شدن به ابعادی از زندگی زمینی كه در آن سیمان و آهن، جزء نیازهای آن محسوب می‌شود، با این عنوان که می‌خواهیم محکم و جاودانه باشد، مسجدی را می‌سازیم كه در ساختـن آن به سختی بیشتـری گرفتـار می‌شـویم. شیطـان هم اســم شجرة ممنوعه را«شجرة الخلد» گذاشت، نام این زندگی پر از شاخ و برگ‌ و وسعت‌های غیرعادی را جاودانگی می‌گذارد و با این خصوصیات آن را در چشم ما می‌نمایاند. این‌ها را یك نوع پیشرفت برای پایدار ماندن نشان می‌دهد. طوری القاء می‌كند كه اگر یك سقف چوبی و دیوار گلی داشته باشی، پیشرفت نیست و جاودانگی را از دست می‌دهی، ولی اگر یك خانه سیمانی و سنگی و گچ‌بری‌های آنچنانی داشته باشی، جاودانه خواهی بود. تحت عنوان پیشرفت، ما را از حالت اُنس با خدا، به شجرة شاخه‌شاخة كثرت مشغول می‌كند، و به همان اندازه كه در تعب دنیای هزار شاخه افتادی، از خدا دور شدی. آری بی‌خدا نشدی، بلكه خداداری برایت سخت شد. به همین جهت هم نفرمود: ای آدم برو كه كافری، گفت برو كه در سختی هستی. نقش شیطان را این‌طور ترسیم می‌كند كه:
«فَاَزَلَّهُمَا(50) الشَّیْطانُ عَنْهَا فَاَخْرَجَهُمَا مِمَّا كانَا فِیهِ»(51)
شیطان فریب‌شان داد و از صعود به فرودشان کشاند. دقت كرده‌اید وقتی كه می‌خواهید گناه كنید، شیطان چه روحیه‌ای به شما القاء می‌كند؟ اول عظمت و موقعیت خلیفة الهی‌بودن را از یادتان می‌برد، بعد كه برای خود مسئولیتی بزرگ در راستای خلیفه الهی‌بودن در خود احساس نكردید، دست به گناه می‌زنید، این قاعده است. می‌فرماید: «فَاَزَلَّهُمَاالشَّیْطانُ عَنْهَا» شیطان از آن نهی، از طریق پایین نشان‌دادن عظمتِ آن‌ها، غافلشان كرد و لذا از آن صعود فرو افتادند. «فَاَخْرَجَهُمَا مِمَّا كانَا فِیهِ» از آن مقام بهشتی كه گرفتار عیب‌ها و نقص‌های دنیایی خود نبودند، خارج شدند.