تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

انسان كامل، حقیقت كل اشیاء

علامه طباطبایی(ره) در ادامه می‌فرمایند:
«خداوند فرمود: ای آدم! خبر از حقایق اسماءِ آن‌ها بده تا برتری وجودی تو برای خلافت من معلوم شود. و این خبر دادن، خبر دادن لسانی نیست، بلكه ظهور اسماء الهی است از طریق وجود انسان كامل. و چون جامعیت اسماء و حقیقت كل اشیاء را در آدم دیدند و ملاحظه كردند كه انسان كامل، خودْ حقیقت كل اشیاء است، استحقاق خلافت او را در زمین و بر جمیع ملائكه یافتند».
از این نكتة مهم نباید غفلت كرد كه آدم استحقاق خلافت بر جمیع عالم، حتی ملائكه را دارد و نیز متوجه باشیم كه انسان كامل یا آدم بالفعل، حقیقت كل اشیاء است. و البته این دو نكته جای بحث دارد كه إن‌شاء‌الله مطرح خواهد شد. به گفتة علامه(ره):
«در آخر آیة مورد بحث فرمود: «وَ اَعْلَمُ مَا تُبْدوُنَ وَ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» یعنی مگر نگفتم من می‌دانم آنچه را شما آشكار كرده‌اید، از جمله تعجب‌تان از خلافت آدم را نیز می‌دانم، و آنچه را در آن مقام مَلَكی خود پنهان كردید نیز می‌دانم».
خداوند می‌فرماید: «من می‌بینم كه شما در مقام خودتان یك چیزی را پنهان كردید، و من می‌دانم چه چیز را پنهان كردید». یعنی مقام ملائكه مقامی است كه از جهتی، درجة وجودی آن‌ها منشأ ظهور حقایق است و از جهتی دیگر حجاب حقایق برتر هستند، حقایقی كه خلیفه خدا می‌تواند آن‌ها را بنمایاند، مثل درخت كه مظهر اسم حیّ است و حیات و طراوت را به نمایش می‌گذارد و از طرفی حجاب بقیه اسماء الهی است. لذا در ادامه آیه می‌فرماید: شما در عین حال حقایقی را پنهان می‌كنید و مقام‌تان، مقام نمایش آن حقایق نیست و آن چیزها، یكی «كفر شیطان» بود، به طوری كه شیطان توانسته بود در كنار ملائكه باشد بدون آن‌كه كفر او معلوم گردد و آدم وسیله شد تا آن كفر نمایان شود، چون با سجده نكردن بر آدمی كه نمایش كل اسماء الهی است، معلوم شد كه شیطان كافر بود. به همین جهت هم در آخر آیه 34 سوره بقره می‌فرماید: «كَانَ مِنَ الْكَافِرِین»؛ ابلیس، كافر بود - نه این‌كه كافر شد- تا نزد ملائكه بود، كفرش ظاهر نبود. پس:
اولاً: مقام ملائكه طوری بود كه كفر ابلیسی آن‌جا می‌توانست پنهان باشد.
ثانیاً: آدمیت آدم با ظهور كل اسماء، كفرِ ابلیس را نمایاند. چون خطاب خدا جهت سجده ملائكه به آدم، خطاب به مقام ملائكه بود - نه به صِرف ملائكه‌بودن - پس هر كس در آن مقام قرار دارد جهت سجده به آدم، مورد خطاب است و باید تبعیت كند. شیطان هم در اثر عبادات شش هزار ساله در آن مقام واقع شده بود، هر چند جنس ملائكه نبود، ولی در مقام ملائكه بود و لذا باید سجده می‌كرد.
برای روشن شدن این نكته به عنوان مثال ملاحظه كنید كه قبل از انقلاب اسلامی، مذهبی‌ها یك گروه و جمعی بودند كه بعضی مخالف شاه و بعضی هم موافق بودند و همه در یك طبقه و تحت عنوان مذهبی و مسلمان جای داشتند، حالا چه آن شخص مذهبی و انقلابی باشد و چه مذهبیِ حجتیه‌ای و اشرافی و طرفدار شاه. ولی امام‌خمینی(ره) به عنوان جلوه‌ای از كمالات جامع انسان كامل در سال 1341 كه به صحنه آمد، انحراف امثال حجتیه‌ای‌ها معلوم شد، به طوری كه این جدایی آرام آرام به نهایت خود رسید و امام(ره) در سخنرانی تیرماه سال 1360 یعنی یك روز بعد از شهادت اعضای حزب جمهوری اسلامی، تعبیرشان برای جریان انجمن حجتیه این بود كه: «عده‌ای همّشان علف‌شان است» یعنی همة همت آنها دنیا است. اصلاً كسی باور نمی‌كرد پشت این مقدس‌مآبی انجمن حجتیه‌ای‌ها چه روحیة انحرافی بزرگی پنهان است، و این را امام‌خمینی(ره) با ظهور حقایق الهی، نمایاندند. حالا حساب كنید انسان كامل، یعنی امام زمان(عج) اگر ظهور كنند، در آن شرایط چه كفرهایی كه امروز به اسم ایمان در صحنه‌اند، بر ملا می‌شود. این یك مثال ساده و ملموس و اجتماعی بود، ولی در عالم تكوین مسأله خیلی دقیق‌تر است.شما بدانید كه اگر امام زمان(عج) به عنوان حامل بالفعل همه اسماء الهی بر قلب شما جلوه نكند تا كفر ابلیس برایتان روشن گردد دائم تحت تأثیر حیله‌های ابلیس قرار می‌گیرید. آیا به راحتی كفر ابلیسی كه این‌قدر ریاضت كشید و مبارزه با نفس كرده تا با ملائكه همنشین شده‌ و شش هزار سال هم عبادت كرده است، برای ما روشن می‌شود؟ كدام عارفی این‌قدر وضعش خوب بوده است كه با ملائكه همنشین باشد و در آن عالم، همراه ملائكه عبادت كند؟ پس می‌شود عارف منهای امام زمان(ع) بود و با بعضی از حقایق غیبی هم‌مأنوس بود ولی باز شیطانی بود. عارفی كه نظر به مظهـریت جامع اسمـاء الهی - یعنی امام زمان(ع)- نداشته باشد، بلكه به یك مجموعه عبادات و حالات خوش معنوی راضی باشد غافل از این‌كه مقام انسان، مقام ارتباط و تعلیم همه اسماء الهی است، سر به سلامت نمی‌برد. به همین جهت در روایات داریم كه ایمان و عرفان بدون ولایت امام زمان(عج) كسی را به جایی نمی‌رساند. اصلاً این قضیه یك تعصب دینی نیست، بلكه مقام انسان كامل مقامی است كه كفر انسان را بروز می‌دهد و اگر انسان‌ها با انسان كامل ارتباط نداشته باشند، متوجه كفر خود نمی‌شوند تا بخواهند آن را جبران كنند. علامه طباطبایی(ره) در ادامه بحث می‌فرمایند:
«خدا فرمود: من می‌دانم آنچه را در آن مقام پنهان كرده‌اید - در آن مقام چنین موضوعی قابل ظهور نبوده، و آدم موجب ظهور آن شد- كه آن كفر ابلیس بود چون قرآن می‌فرماید: ابلیس قبل از سجده نكردن، كافر بود ولی كفر آن پنهان بود و با دستور سجده به آدم روشن شد كه قبلاً كفرش در آن مقام پنهان بود. این‌که می‌فرماید: «كانَ مِنَ الكافِرین» یعنی در واقع كفر ابلیس پنهان بود، ولی پنهان‌کردن را به همه نسبت داد از باب رعایت ادب».
چون این سؤال مطرح است كه چرا خداوند به ملائكه فرمود: «كُنْتُم تَكْتُمون»؛ شما پنهان كردید، و این طور ابتدا به ذهن می‌آید که همة این مقام که ملائکه در آن هستند چنین است كه آن كفر را پنهان می‌كند. می‌فرمایند: این به جهت رعایت ادب است كه عمل یك نفر را به جماعتی كه با آن یك نفر آمیخته‌اند و امتیازی بین‌شان نیست، نسبت می‌دهند.