ملاصدرا(ره) در دومین نكته از نکات نشانههای الهام ملک و وسوسة شیطان میفرماید:
«جدال و ستیز و نظرنمایی همه از وسوسههای شیطانی است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنانكه بیحوصلگی در درك معارف الهی ریشه در وسوسههای شیطانی دارد».
خودتان تجربه كردهاید كه روحیة شیطان، ستیز است و خودنمایی. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن،گفت: «اَنَا خَیْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت دیدید دغدغة توجه به حق و اطاعت از حق ندارید، بلكه دغدغة استعلاء و بزرگكردن خود را دارید تا با بزرگكردن خود از سبكشدن خود جلوگیری كنید، بدانید كه كارتان شیطانی است و حتماً سبك میشوید، چون خداوند در مقابل این كار به شیطان فرمود: «اِنَّكَ رَجیم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بیرون شدی. در روایت از حضرت اباعبدلله(ع) داریم: «هر كس مجادله و ستیز را ترك كرد، در واقع ایمان خود را محكم كرده و همراهی دین خود را نیكو داشته و عقل خود را صیانت نموده».(230) چون با ترك جدال و ستیز، قلب آمادة الهام ملك میشود، در آن حال انسان اصلاً جدال و ستیز نمیكند. بعضی مواقع میخواهید موضوعی را ثابت كنید كه حق است، و روشن كنید رقیب شما بر باطل است، امّا چون روشتان شیطانی است و حالت جدال و ستیز به خود میگیرید، نتیجة لازم را بهدست نمیآورید، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامیداریم كه ستیزه و مراء حرام است. امام صادق(ع) میفرمایند:
«اَلْمِراءُ داءٌ دَوِیٌّ وَ لَیْسَ فِیالْاِنْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ اِبْلیسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلایُماری فی اَیِّ حالٍ كانَ اِلّا مَنْ كانَ جاهِلاً بِنَفْسِهِ وَ بِغَیْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقایِقِ الدّین»؛(231)
جدال و ستیز دردی است بسیار سخت و در انسان، هیچ خصلتی بدتر از آن نیست، و آن صفت ابلیس است و منشأ این صفت اوست، مجادله و ستیز نمیكند در هیچ حالی مگر كسی كه جاهل به نفس خود و جاهل به غیر باشد، و از معارف و حقایق دین محروم باشد.
مراء و جدال ما را در معرض ستیزههای شیطانی قرار میدهد و قلب ما را مشغول میكند، آنوقت نور الهامات ملك در ما میمیرد، برای همین بعد از مدّتی، عبادت شما تاریك میشود و دیگر آن صفای معنوی در روحتان نیست. ریشه این تاریكی را باید در جدالها و ستیزهایی پیدا كنید كه شیطان شما را بر آنها واداشته است.
نظرنمایی؛ نیز از وسوسههای شیطانی است یعنی بخواهیم فكر خود را به رخ بقیّه بكشیم كه این یك نحوه «ریاء» در كلام است و در قیامت به شخص مرائی یا ریاكار در نزد میزان گفته میشود: ثواب عمل خود را از كسی بگیر كه برای او آن عمل را انجام دادی. مسلّم دست او در آن حال خالی خواهد بود، و این بلایی بود كه شیطان بر سر او آورد، چون میخواست همچون شیطان به همه نشان دهد: «اَنَا خَیْرٌ مِنْه». یكوقت میخواهیم حقنمایی كنیم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مینمایانیم و هر چه كمتر خود را مطرح كنیم، بهتر توانستهایم حق را بنمایانیم. پیامبر خدا(ص) خودِ حق برایشان مهم بود و نه استعلای بر بقیه. حق بهخودی خود استعلاء دارد، ولی آن استعلاء و برتری كه ما برای خودمان اراده كنیم برای ما ستیز و شیطنت به همراه میآورد، ولی اگر خود را زیر پا بگذاریم و برتر بودن حق را اراده كنیم برتری حقیقی كه همان حق است در صحنه میماند. «كَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلْیاء»(232) یعنی كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و باید انسانها برتری خدا را بخواهند، نه برتری خود را، اگر برتری خود را خواستند، در واقع از برتری حقیقی جدا شده و گرفتار پستی و خواری شدهاند. كسی كه اهل ستیز و جدال است، عملاً خواری و پستی را طلب كرده است. اگر برتری حق را بخواهید در مقام تواضع قرار میگیرید، ولی اگر برتری خود را خواستید همان برتری، شما را خراب میكند. مثل این است كه شما آب را میخواهید تا خانة مردم را خراب كنید، شما عملاً خود آب را نمیخواهید، بلكه خرابی خانه مردم را میخواهید، ولی این خراب كردن را از طریق آب انجام میدهید، این دیگر آبخواستن نیست، همچنانكه برتری خود را خواستن، برتری نیست، برتری ما به عبودیت ما است، خدای ما كه برتریاش در قلب ما برای ما پیدا شد و عظیم بودن او برای ما جلوه كرد، این باید برای ما شیرین باشد و نه برتری خودمان. این از بحثهای دقیق انسانشناسی است كه لازم است در جای خودش دنبال شود.