تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

فرار از خود!

آن جایی كه نباید بپرسی تا از چشمه‌های درون، جواب نابی به قلب شما برسد، اگر نظرتان به غیر افتاد و با سؤال‌كردن از او امید داشتید كه او برای شما مسئله را روشن كند، بدانید این یك نحوه فرار از خود است. چیزی كه باید در خودت با كمك نسیم ملائكه به‌دست آوری و از طریق گفتگوی با ملائکه برای شما روشن شود، می‌خواهی در الفاظ دیگران به‌دست آوری. در حالی‌كه دیگران ناخودِ تو هستند. منظور ما در این‌جا این نیست كه وقتی كسی ماه‌ها و سال‌ها، در درون خود با خود درگیر شده و سیر کرده است و به یك نكتة خاصی رسیده است حالا یك‌كلمه سؤال دارد تا از حجاب بزرگی رها شود، از اهلش سؤال نكند این فرد در درون خود سیر كرده و معارف نابی را دریافت كرده است، حالا از روح انسان راه رفته‌ای كمك می‌گیرد تا حقیقتی را فتح كند. حتماً می‌دانید اصل رابطة مولانا محمّد بلخی و شمس تبریزی در یك‌جلسه بوده است، چقدر باید مولوی قبل از این ملاقات فكر و تأمّل در درون خود داشته باشد و به نكته اصلی رسیده باشد كه شمس تبریزی روی همین نكته دست بگذارد و مولوی را متحوّل كند، هر چند كه اینجا شمس در واقع خود مولاناست كه می‌تواند این‌‌قدر به مولانا نزدیك شود. انسان‌ها در نقطه‌های اصلی سلوك تماماً وحدت روحانی دارند. آن عالِمی كه شما بر مبنای نظرات او جلو می‌روید عملاً به شما می‌گوید: نگران مباش تو پیش منی! و احوالاتتان را بهتر از شما می‌شناسد، و لذا هر چه بیشتر طبق نظر او عمل كنی، بهتر جواب او را می‌گیری. گاهی جواب را گرفته‌ای، ولی چون با خود خلوت لازم را نداری و در خود جستجو نمی‌كنی، از جواب استاد نمی‌توانی استفاده كنی. در روایت داریم؛ حضرت علی(ع) در آخرین ساعت‌های حیات رسول خدا(ص) در آغوش پیامبر خدا(ص) قرار گرفت، ساعتی حضرت(ص) در گوش حضرت علی(ع) نجوا كرد، به‌طوری كه وقتی حضرت علی(ع) بلند شدند، عرق بر پیشانی و صورتشان جاری بود، فرمودند: علم اوّلین و آخرین را از رسول خدا(ص) آموختم.(217) این‌ها به جهت آن است كه حضرت خیلی از راه‌ها را رفته‌اند و لذا با تذکر رسول خدا(ص) درهای دیگری برایشان گشوده می‌شود تا به سیر نهایی دست یابند.
بارها‌و بارها ما از نعمت‌های اطرافمان استفاده نكرده‌ایم. مولوی می‌گوید: «سِرّ، از همه آشكارتر است»، ولی سِرّ فهمی‌كار همه نیست، سرّ كه برای اكثر مردم پنهان است، از همه چیزها آشكارتر است، سِرّی‌ترین حقیقت عالَم، آشكارترین حقیقت عالم است، مثل نورِ بی‌رنگ كه از بس زلال و بدون محدودیت است، ناپیدا است. ظاهرها بیشتر پنهان است، باطن‌ها آشكارترند، ولی چشمی‌كه باطن‌های آشكار را ببیند، در همه نیست. این مشکل با به كارگیری جنبه‌های قلبی و سیر در درون حل می‌شود.
ملاصدرا(ره) فرمود: از مهم‌ترین كارها، شناخت و تفكیك خواطر ملكی از خواطر شیطانی است و این با آشنایی از خود امکان دارد، و راه اصلی آن است كه انسان نیرنگ‌های نفس را و نكته‌های باریك تقوا را بشناسد كه خود این موضوع به دقّت‌ها و مواظبت‌های درونی نیاز دارد. و از طریق پرسیدن‌های بیرونی مسئله روشن نمی‌شود. ممكن است بگویید: طول می‌كشد، بسیار خوب، اگر طول بكشد و پس از مدّتی به لطف خدا این هوشیاری و توجّه نسبت به تفكیك خواطر ملكی و شیطانی را به‌دست آوری، بهتر است و یا این‌كه طول نكشد و به‌دست نیاوری؟ بالأخره همین كه پس از سال‌ها دقّت و كشیك نفس‌كشیدن، می‌توانی حیلة شیطان را بشناسی و با او درگیر شوی و به لطف خدا بر او غلبه كنی، خودش یك زندگی بابركتی است.
در جهان جنگ این شادی بس است

كه بر آری بر عَدُو هر دم شكست

یك‌وقت آدم با دشمن درگیر می‌شود و در عین شكست‌خوردن از او، به او شكست می‌دهد، این بد نیست، ولی یك‌وقت همین‌طور دشمن را شكست می‌دهی، این یك‌نوع زندگی خوبی است، ولی سخت است، چون جنگ است و اصل زندگی جنگ با شیطانی است كه پایة دشمنی را با ما گذارده است.(218)