تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

سیر تا درجة فرشتگان

ملاصدرا(ره) در سومین نكته از نشانه‌های الهام ملك و وسوسه‌های شیطان، می‌فرماید:
«پیروی از اهل ستیز و كفّار، از نشانه‌های وسوسه شیطان است، همچنان‌كه در مقابل این روحیه، روحیه پیروی از رسول ‌خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) از آثار تأثیرپذیری از الهام ملك است و انسان در راستای پیروی از این ذوات مقدسه، آرام‌آرام به درجة فرشتگان مقرّب می‌رسد، همچنان‌كه هركس در ستیز با سخنان انبیاء(ع) برآمد، آرام‌آرام به شیطان نزدیك می‌شود».
دقّت، آرامش و تدبّر بر روی كلمات قرآن و سخن انبیاء از آثار الهامِ ملك است و اساساً انسانِ آشفته، گرفتار وسوسه شیطان است. ممكن است چنین انسانی كار زیاد و حتّی مطالعة زیاد بكند، امّا دقّت و تدبّر ندارد. چرا که كار زیاد و شتاب‌زده از آثار فرهنگ شیطانی است، ولی دقّت و تدبّر از صفات اهل شیطنت نیست. اهل دقّت و تدبّر و حوصله، از قرآن لطایف مفید و كارساز به‌دست می‌آورند، ولی اهل شتاب اگر هزار بار هم قرآن را بخوانند به یك نكته اساسی از آن دست نمی‌یابند، چون حقیقت، فوق زمان و مكان خاص است و كسی كه زمان‌زده و یا مكان‌زده است هرگز نمی‌تواند با حقیقت ارتباط برقرار كند و عملاً با خودش است و نه با حقیقت.
اگر دیدید دقّتتان كم است، بدانید كه شیطان دارد در جان شما وسوسه می‌كند. اصلاً جنس شیطان عجله و شتاب و عدم دقت و تفقه است، و فراموش نكنید كه رسول خدا(ص) فرمودند: «اَلْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطان» عجله از شیطان است و برعكس «وَ التَّأَنِّیُ مِنَ الِلّه»؛(235) تأنی و آرامش از خدا است و لذا با طمأنینه و دقت و با تفقه‌‌بودن، از الطاف خدا به انسان است. حضرت رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «اَفضلُ الْعِبادةِ اَلْفِقْه»(236) بالاترین عبادات تعمق در دین‌ و دین‌داری است. چون هر چه شرایطِ قرب خود به خدا را بیشتر فراهم كنیم، بیشتر به آرامش و وقار می‌رسیم و هر چقدر سعی كنیم آرامش و وقار و دقّت تفقه را در خود زیاد كنیم، راهِ ارتباط با خدا را بهتر در خود فراهم كرده‌ایم. باید تكلیف خودمان را با فرهنگ امروز جهان یكسره كنیم، چرا كه در این فرهنگ، آرامش و وقار مرده است، و در نتیجه نمی تواند ما را به ذکر و فکر و حضور برساند. آن‌وقت هر چه بیشتر بدویم، بیشتر دور می‌شویم، با این فرهنگ، ستیز و استعلاء و عجله نصیب ما می‌شود، عجله می‌كند كه به آرامش برسد، در حالی‌كه علت این عدم آرامش، همین عجله‌ها بود، حالا آیا می‌شود علت یك چیز، ضدّ آن چیز را نتیجه بدهد؟ یعنی از عجله، آرامش حاصل شود؟ و یا حتماً با عجله بیشتر، به عجله زیادتر می‌رسیم.